شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

جنگ زرگری

تصور اینکه یک روز جنگ نظامی یا جنگ نرم وجود نداشته و بجای آن جنگ زرگری یا باصطلاح امروز جنگ زرفروش ها باشد بسیار سنگین بود اما این موضوع اتفاق افتاد: ما همگی شاهد جنگ زرگر ها بودیم! البته جنگ زرگرها به این معنی نیست که زرگر ها  بجای خرید و فروش طلا، از طلا تفنگ یا شمشیر بسازند و به جان دولتی ها سو قصد کنند! یا جنگ ارزها به این معنی نیست که دلار ، ریال ، پوند یا یورو مانند آدم ها تفنگ یا شمشیر به دست گرفته به کشتار هم دیگر بپردازند!  بلکه به این معنی است که همدیگر را از میدان به در کنند. طلا فروش ها چند روزی مغازه ها را بستند تا مالیات ندهند! البته آن ها هرگز مالیات هم نمی دادند زیرا که خرید و فروش طلا چیزی نیست که حساب و کتاب نوشته داشته باشد و زرگر ها هم کسی نیستند که حساب پس بدهند! آن ها همان روز که مثلا اعتصاب داشتند یا مغازه ایشان بسته بود بیشتر از روز های دیگر فروش داشتند. و اصلا  این سرو صدا ها  برای این بود که گرانتر بفروشند و کسی مقابل آن ها قدرت مانور نداشته باشد . کار آن ها این نیست که مانند یک کاسب در مغازه را باز کنند و جلوی آن را جارو پارو کند و بعد بروند پشت دخل و به انتظار مشتری بنشینند! این را کاسب خرده پا پا انجام می دهد که اصلا سری در سیاست ندارد. و دنبال روزی حلال است و آنچه خدا مقرر کرده را قبول می کند و همان ابتدا می گوید الکاسب جبیب الله : خدایا من دوست توهستم از ما حرکت از تو برکت. این ها بنده های خدا هستند که گنچشک روزی هستند چون گنجشک ها مثل مورچه ها نیستند که انبار داشته باشند . همینکه گرسنگی به آن ها فشار اورد سر از خواب برمی دارند و جیک جیک کنان به دنبال غذا می روند و از خداوند روزی همان روزشان را طلب می کنند وبعد که سیر شدند دوباره میروند سرشان را می گذارند و می خوابند و البته هیچ گنجشکی هم تا حالا از گرسنگی نمرده است !! اما مورچه ها و موش ها انبار دار هستند! یعنی از صبح علی الطلوع تا شام می دوند نه برای خود بلکه برای ملکه مورچه ها!  حتی ممکن است خودشان هم از گرسنگی بمیرند و یا در حین انجام ماموریت تلف بشوند، اما مهم نیست ! مهم آن است که ملکه مورچه ها زنده باشد و به موقع مورچه کارگر تولید کرده جای آن ها پرکند.  موش ها از آن هم بدتر هستند آن ها فقط به دنبال غذا نیستند بلکه براساس یک افسانه قدیمی به دنبال جمع کردن اشرفی های طلا هستند! یعنی چیزی را جمع می کنند که نه به در دنیا یشان می خورد و نه آخرت! مانند یک امانت دار امانت را گرفته و به نسل بعد منتقل می کنند و لذت آن ها از ندگی فقط  تماشا است. و حکایت آدمیزاد هم همین است هرچه قدر بدود و فعالیت کند فقط یک شکم سیر می تواند بخورد و یک لباس بپوشد بقیه را یا باید دور بریزد که به این دور ریختن افتخار کند و یا نخورد و نگهدارد برای نسل بعد. این موجود چون شیر خام خورده است میتواند همه خصلت های حیوانات را یکجا هم داشته باشد. مثلا بنده که سی سال سابقه حسابداری و حسابرسی در تمام شرکت ها و سازمان های دولتی را داشته ام میدانم که مغازه طلا فروشی هرچه کوچکتر باشد در آمدش بیشتر است . البته به این معنی نیست که بزرگترها مالیات بیشتری می دهند اما استتار فرار از مالیات در آن ها باهم فرق می کند طلا فرو شان کوچک استدلال می کنند که فروش ندارند و هروقت مامور مالیات را می بینند به همدیگر خبر می دهند و مغازه ها را یا تعطیل و یا خلوت می کنند. طلا فروش های  بزرگتر هم حسابدار قسم خورده انتخاب می کنند تا قسم بخورد که فروش نداشته اند!البته هزینه این قسم دروغ را هم می دهند!حتی اگر دولت قانون بگذراند اعتصاب می کنند و اگر اعتصاب هم نکنند حداقل شایعه آن را در بوق و کرنا می کنند. مقدار ارزش افزوده مگر چقدر است ؟ سه درصد آن هم از مشتری می گیرند، حالا چرا زرگر ها بجای مشتری اعتصاب می کنند آن هم از علامات آخرالزمان است. دولت برای رعایت حال این کاسب های از خدا بی خبر حتی ماده 131 را نابود کرد یعنی مالیات دهنده کوچک و بزرگ همگی باید ده درصد مالیات بدهند در حالیکه عدالت اقتضا می کند کسی که در آمد بیشتری دارد مالیات بیشتری دهد . در ماده 131 مقرر شده بود تا مبلغ معینی معاف سپس تا مبلغی ده درصد و در پله های بعدی 20 یا 30 و تا 55 درصد هم می رسید. اما این ها به 10 درصد هم راضی نیستند! اصلا نمی خواهند مالیات بدهند می گویند مملکت نفت دارد، معدن ،گنج، دارد، گاز دارد، مالیات برای چه ؟ در واقع می خواهند اموال عمومی را بجای اموال خودشان به دولت ببخشند در حالیکه اموال عمومی تکلیفش را مجلس تعیین می کند و هرسال بودجه می نویسد و همان مجلس در کنار در آمد نفت و گاز در آمد مالیاتی را هم می بیند. این به آن معنی است که اگر دولت کوتاه بیاید ، موضوع به همین جا خاتمه نمی یابد. کم کم عدالت مالیاتی به سمتی میرود که مردم طبقه پائین بیشترین مالیات را بپردازند و طبقه متوسط  کمتر و طبقه ممتاز  اصلا نپردازند. شما ببینید اگر طلا فروشان که دست وبالشان را هر روز با طلا می شویند نخواهند مالیات بدهند طبیعتا باید سپور محله و کارگر  کوره پزخانه باید جور این ها را بکشند. چون بهر حال دولت مالیات خود را باید بگیرد. در صورتیکه قشر فرهنگیان و کارگران و کار مندان بیشترین مالیات  قشر پیشه وران و صنعتگران تاحدودی مالیات می دهند اما طلا فروشان و کار خانه داران با هزاران تبصره و ماده می ایند تا مالیات ندهند واز معافیت مالیاتی استفاده نمایند.و البته همه این ها را همه میدانند ولی چرا سرو صدا می کنند در راستای همان جنگ نرم است ونیاز به پدافندی غیر عامل دارد تا توجیه مردم باعث ناکار آمدی تبلیغات آنان شود

پدافند نفوذی

  ایران فاتح آمریکا

همانطور که جنگ انواع گوناگون دارد فتوحات نیز وابسته به آن دارای انواع و اقسام می باشد . مثلا در جنگ نادر شاه با پادشاه هند ما می بینیم که نادر هندوستان را فتح می کند و جواهرات معروف کوه نور و تخت طاووس را به ایران منتقل می کند ولی دوباره تاج شاهی را بر سر همان پادشاه هندی می گذارد و وی را نماینده تام الاختیار خود می کند. اما در جائی دیگر وقتی نادر شاه که در آن موقع هنوز نادر قلی بود رشادت یکی از سربازان را در میدان جنگ می بیند با کمال تعجب او را تحسین کرده و از او می پرسد ای جوان مبارز و غیور شما ها کجا بودید که ایران صد پاره  شده بود و کسی نبود به داد آن برسد؟ و سرباز هم  با کلمات غرور آمیزی گفته بود: شما کجا بودید؟ اگر کسی مثل شما فرمانده جنگ شود سربازانی مثل ما هم دور او جمع می شوند...و یا برخلاف ادعا های غربی ها که هنوز در وحشت جنگ های صلیبی هستند ایرانیان نه تنها با اسلام مشکل نداشتند بلکه از همان ابتدا تعجب می کردند که چرا پیامبر اسلام باید در میان اقوام جاهلی و بیسواد مبعوث شود که حرف او را نمی فهمند. از همان موقع که پیامبر اسلام پیامبری خود را آغاز کرد  شهروند ایرانی بود. لذا پادشاه ایران به فرماندار مدینه که یک ایرانی بود نامه نوشت که او را ساکت کند یا کت بسته تحویل پیک دهد. ولی فرماندار وقتی به حضور پیامبر اسلام رسید و وجنات و موقعیت ایشان را دید و سخنان او را شنید، کلاه خود را از سر برداشت و مسلمان شد و از فرمان سرپیچی نمود. گذشته از نسل پیامبر که به حضرت اسماعیل ع برمی گردد که خود مهاجر از جنوب ایران بود حضور دائمی سلمان فارسی در کنار پیامبر که وی را از اهل بیت خود خطاب می کرد بر هیچکس پوشیده نیست. وقتی قران می فرماید که رجس و ناپاکی از اهل بیت پیامبر دور است و پیامبر می فرماید السلمان منا اهل البیت یعنی ایشان نیز از هر رجس و پلیدی پاک است. و برای همین در کشو های دیگر بنام سلمان پاک معروف است. و در ایران بنام سلمان فارسی. اکنون نیز گرچه ادبیات تبلیغی غرب سعی می کند فرماندهی جهان را در آمریکا یا اروپا قرار دهد و زمام امور  را به آن ها بسپارد اما بر هیچکس پوشیده نیست که ایرانیان فاتح قلب ها ی مردم دنیا هستند. نه تنها قلب ها که تمام نقاط استراتژیک آنان در دست ایرانیان است از تنگه هرمز که 75 درصد تجارت جهان به آن وابسته است تا داخل قلب سازمان هوا و فضای آمریکا ( ناسا ) ، یا سی ان ان ، یاهو ، گوگل و.. چه کسی می تواند منکر شود که  حاذق ترین پزشکان انگلیس و آلمان ایرانی هستند؟ و چه کسی می تواند بگوید که دانشگا ه های اروپا و آمریکا و حتی استرالیا و کانادا و زلاند نو بدون وجود دانشجویان و استادان و پژوهشگران ایرانی جز مشتی آجر و آهن چیز دیگری نیستند؟ هم اکنون چرا جهان دچار رکود تجاری شده است؟ فقط به این دلیل که ایران را تحریم کردند! واین برای دنیای سرمایه داری که مشتری مداری را اصل می داند یعنی مرگ و نیستی . چه ژاپن و اروپا و چه آمریکا و استرالیا فقط یک چیز را یاد گرفته و بر آن اساس برنامه ریزی کرده اند: حق با مشتری است. حالا با تحریم ایران در واقع سی سال است که اصرار دارند حق با مشتری نیست ! و این تضاد اندیشه است که آن ها نابود می کند چرا که ارکان آموزشی و پژوهشی  غرب و حتی غرب زده های جهان سوم (بخصوص ایرانی های غرب زده ) فقط یک چیز یاد می گیرند: مشتری خداوند است ! اما سیاستمداران می گویند این خداوند را تحریم کنید! و لذا آنچه به گوش کس نرسد فریاد است. هرچه محققان و پژوهش گران نیرو تحویل بازار کار می دهند همگی سرخورده می شوند، زیرا بجر این کار چیز دیگری بلد نیستند. در غرب دو گروه بیشتر ازهمه در آمد دارند یکی کسانی که مدیریت بازرگانی خوانده باشند و دیگر کسانی که به کامپیوتر و سخت افزار آن متکی باشند و هردو اینها در طول تحصیلات خود از ابتدا تا دوران دکتری و فوق دکتری می آموزند که چگونه مشتری را از خود راضی نگهدارند وبرای جذب او همه کار ها را یاد می گیرند ولی وقتی وارد بازار کار می شوند دستور تحریم روی میزشان است! و لذا تنها راه برون رفت از این بحران برای غرب تکریم مشتری است آن هم مشتری که  معمولا اگر شریک اول تجاری آن ها نباشد حتما در ردیف دوم وسوم قرار دارد. زیرا ایران برخلاف دیگر کشورها که استعداد کشاورزی یا صنعتی دارند فقط استعداد بازرگانی دارد. تجار ایرانی در طول تاریخ و جاده ابریشم آن همه گواه براین است که ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی نه زمین های زیر کشت مثل آمریکا دارد که جایزه بدهد تا مردم نکارند! و نه مثل ژاپن یا استرالیا یا انگلستان در گوشه های تاریک دنیا گیر کرده  و راهی بجز تولید ندارند. بلکه مانند پلی است که شرق و غرب جهان را تعیین کرده و آن ها را به هم متصل می کند. در عالم سیاست هم ما می بینیم که گرچه در آمریکا بین حزب دمکرات و جمهوریخواه رقابت وجود دارد ولی در این سی سال فقط کسانی به کاخ سفید راه پیدا کردند که در تبلیغات خود را حامی ایران معرفی می کردند. گرچه اینان پس از انتخاب به لابی شیطان سر می سپردند اما همین سرسپرده  هم باعث سقوط  آنان می شد. در همین اجلاس اخیر سازمان ملل در نیویورک پر مشغله ترین و پر آوازه ترین هیات ها از ایران بود و دولت آمریکا را در خود خاک آمریکا محکوم می کرد.  در واقع همان قضیه نادر شاه در هندوستان قابل تکرار است. و اوباما راهی جز تسلیم در برابر ایران ندارد. و اگر بخواهد مقاومت کند با گوجه فرنگی های بیشتری روبرو خواهد شد.

ارتش سایبری

جنگ به مجموعه عملیاتی گفته می شود که برای نابودی یا زمین گیر کردن و شکست دادن دشمن منتهی می شود و ارتش ساز مانی است که این جنگ را هدایت می کند. ارتش را نوع دیگری نیز تعریف کرده اند: مجموعه سربازانی که با یگدیگر می جنگند بدون اینکه هم دیگر را بشناسند برای فرماندهانی که نمی جنگند ولی همدیگر را می شناسند!  

امروزه ارتش و جنگ پا بپا ی وسعت علمی بشر و حتی در خط مقدم آن پیشرفت کرده و حوزه های جدید را فتح نموده یکی از این حوزه ها یا جبهه ها جبهه ارتش های سایبری است! 

جنگ سایبری به مجموعه عملیاتی گفته می شود که در فضای مجازی برای زمین گیر کردن دشمن و ممانعت از حمله یا آمادگی کامل آن صورت می گیرد. 

ارتش سایبری نیز عبارت  از مجموعه ابزاری است که در فضای مجازی اعم از مطبوعات ، رسانه های تصویری و صوتی از ان بهره برداری می شود . قابلیت های ارتش سایبری با ارتش معمولی را نمی توان با یک معیار سنجید و یکی را برتر از دیگری دانست زیرا هرکدام در حوزه خود موثر و بدون جایگزین است. مثلا اگر ارتش واقعی نباشد چه کسی وارد قلمرو دشمن شده و آنان را شکست خواهد داد و بر نقاط حساس آن تسلط پیدا خواهد کرد؟ و اگر ارتش سایبری نباشد چگونه از عملیات آنان آگاه شده و یا بر تغییر اراده آنان تاثیر می توان گذاشت؟ 

ارتش سایبری فقط مخصوص زمان ما نیست بلکه از قدیم الایام نیز بعنوان جنگ روانی یا جاسوسی و یا شایع پراکنی مطرح بوده است. اما امروزه دنیای مجازی بسیار خود را به دنیای واقعی نزدیک کرده است بطور یکه هرچه در دنیای واقعی از قبیل روزنامه و کتاب وجود دارد بسیار راحت تر از ان در دنیای مجازی است. کتابخانه الکترونیکی بطور شگفت آوری تحقیقات را سریع ، آسان ،ارزان و قابل دسترس نموده است. ما امروز دیگر دغدغه رفتن به آمریکا  و مطالعه در کتابخانه دانشگاه هاروارد  یا رفتن به انگلستان و مطالعه در کتابخانه آکسفورد یا سوربن فرانسه را نداریم چرا که همه آن ها هرچه دارند و ندارند را برای عقب نماندن از دنیای سایبر در طبق اخلاص نهاده و به اینترنت یا اینترانت سپرده اند.  

وهمین موضوع راه را برای جاسوسی های علمی و یا سرقت های علمی نیز باز کرده است. مثلا کافی است برای اطلاع از نحوه عملکرد ارتش یا سازمان های اطلاعاتی جهان به سایت آنان مراجعه شود. سایت هر کدام از آن ها بین دو برزخ تبلیغات و ضد جاسوسی بالاخره مطالبی را مجبورند ارائه دهند. حداقل آدرس و تلفن و یا تشکیلات عمومی خود را و اهداف و برنامه هایشان را اعلام نمایند. در بسیاری از این سایت ها ممکن است اطلاعات محرمانه نیز قرارداده شود زیرا بهترین  راه انتقال اطلاعات محرمانه همان راه های شناخته شده است. فقط ممکن است این انتقال به صورت رمزی و یا قراردادی باشد اما همین رمز و قرارداد عمر کوتاهی دارد که اگر خود بخود فاش نشود یکی از اعضا برای خود شیرینی ، شهرت یا پول  آن را افشا و به مطبوعات  و رسانه ها می سپرد. ویا اینکه با شکستن قفل نرم افزاری بسرعت در اختیار هکر ها و حمله وران اینترنتی قرار می گیرد واگر هم چنین نشد یا مانند نویسنده آلمانی از تنظیم حوادث به تصمیمات پی می برند و یا مانند انگلستان بعد از سی سال آن را رسما منتشر می کنند. یکی از دلایل موثر بودن ارتش سایبری با این همه اشکالات ارزان بودن آن است مثلا اگر یک لشکر یا یک ناو آمریکائی از آن سوی اقیانوس آرام حرکت کند تا به خلیج فارس برسد ممکن است چه هزینه های سنگینی داشته باشد و معلوم هم نیست که در حمله خود شکست نخورد و ازبین نرود اما ایجاد هزاران وبلاگ رایگان برای انتشار شایعات و ایجاد ترس و دلهره در دشمن امری بسیار ساده و ارزان و بدون شکست. لذا باید دانست که وظیفه دنیای سایبر در واقع زمین گیر کردن دشمن به ارزانترین وجه ممکن است

تاریخ جنایت بار غرب

 با ظهور انقلاب اسلامی همه معیار های دروغین بهم ریخت. مثلا کسانی که تا دیروز شعار حقوق بشر آن ها گوش فلک را کر کرده بود کاشف به عمل آمد که  آن را از کتیبه های کورش و یا اشعار سعدی که بر سر در سازمان ملل نقش بسته یاد گرفتند و چون یا د گیری  آنان ها طوطی وار بود ، ناچار سر از حمایت و مذاکره با بن لادن و طالبان در آوردند! و از رژ‍یم هایی  چون عربستان که نه انتخابات دارد و نه چیزی به نام رئیس جمهور حمایت کردند و با مردم حماس یا لبنان که با تمام معیار های دموکراسی افرادی را انتخاب کرده بودند به مخالفت برخاستند. این سردر گمی غربی ها در  بکار گیری اصول اولیه انسانی برای آگاهان دور از ذهن نبود.  زیرا تاریخ آنان چیزی جز سردر گمی نیست ! از کشف آمریکا گرفته که براثر اشتباه تاریخی کریستف کلمب که می خواسته به هند برود ناگهان از آمریکا سر در آورد که تا چندین سال هم آن سرمین را هند می خواندند، گرفته  تا اکنون که گاهی می گویند حمله اتمی وگاهی هم می گویند مذاکره ! شایان ذکر است که تسمیه ایالت ایندیانا و نامگذاری سرخپوستان اولیه به هندو ها براساس  همین تصور اشتباه بوده ! بعد ها که معلوم شد آن جا هند نیست و مردم آن جانمی توانند مانند هندی ها از خود دفاع کنند، کشتار این بومی های سرخپوست شروع شد و انگلیسی ها یا اروپائی های تازه به دوران رسیده با کشتار فجیع، آنان را از سرزمین آبا و اجدادی بیرون کرده و خود مالک این سرزمین شدند. کار به همین جا خاتمه نیافت با آوردن سیاهپوستان و خرید و فروش این برده ها، زمین های رایگان به دست آمده را آباد کردند. آن ها حتی پس از انقلاب آبراهام لینکلن دست از آزار سیاهپوستان و سرخپوستان برنداشتند و با تشکیل گرو ه های تروریستی مانند کوکلس کلان ها به ترور و آزار و اذیت رنگین پوستان همت گماشتند و حتی رهبر آنان دکترمالکولم ایکس را در روز روشن ترور کردند  وازاین بالاتر حزب دموکرات که در زمان کندی  می خواست به برابری با رنگین پوستان آشنا شود رئیس جمهور خود را هم برسر این راه گذاشت. وقتی کشتار سرخپوستان به اتمام رسید و آنان تسلیم شده و در بیابان ها سرگردان شدند، کار به همین جا خاتمه نیافت جنگ های داخلی جنوب و شمال آغاز شد و کشتار بین خودشان اتفاق افتاد. یکبار شهر نیویورک در این آتش بطور کامل سوخت و ازبین رفت( فیلم دار و دسته نیویورکی ها بخوبی این را نشان می دهد.) ..

در سیاست های خارجی  هم همانطور که قبلا اشاره شده با اجرای سه سناریوی جنگ جهانی ،جنگ بیولوژ‍یک و جنگ سرد ،جهان را تا کام مرگ فرو برده و بر سر آنان بمب های اتمی و فسفری و موشک های با کلاهک هسته ای ریختند..  و حالا باز مانده های این اشخاص با فراموش کردن تبار و گذشته خود می خواهند دنیائی اطو کشیده و آرام بسازند اما نمی دانند که

 گرگ زاده گرگ شود     اگر چه با آدمی بزرگ شود!

آن ها با این وحشیگری ها یشان باعث شدند تا بشربیدار شده و به دنبال گمشده خود رفته وراه فراری ازاین مخمصه پیدا کند این بود که به دنبال مذهب رفتند و دوباره به خدا رجوع کرده و با کتب آسمانی آشتی کردند. همانطور که در تاریخ می بینیم اولین ندا ها باز  از ایران برخاست و سید جمال الدین اسدآبادی با فهم درست مطلب، به آشکار سازی اسرار درون این تمدن جدید پرداخت. او که در زمان خود با امکانات کم دست به انتشار نشریه در قلب اروپا زد ودر مصر اخوان المسلمین را بوجود آورد، در نجف نیز علما را وادار به صدور حکم تحریم تنباکو و مبارزه با انگلیس نمود. خلف صالح او شهید مدرس و بعدا آیه الله کاشانی این روش را ادامه دادند تا به شهید نواب صفوی وآیه الله خمینی  رسیدند. بالاخره غده چرکین دموکراسی غرب در روز هفده شهر 1357 سر باز کرد و با کشتار مردمی از زمین و هوا و حمایت آمریکا و چین و شوروی و اروپا نشان داد که دموکراسی  و جنگ دوروی یک سکه هستند و دیگر این سکه در بازار از رونق افتاده است.  کوشش سردمداران استکبار در قالب جنگ های سه گانه در این روز باطل شده و سحر آنان از اثر افتاد  و مردم ایران با بازگشت عمیق به گذشته پربار خوداز غرب نا امید شد و دست به زانوی خود انقلابی را بانام خدا آغاز کرد و به سرانجام رساند. اما مگر استکبار به سادگی از منافع خود می گذرد؟ همان تجربیات را در سطح کوچکتر به برعلیه ایران اسلامی برگزید: از تحمیل جنگ تا تزریق بیماری ایدز و تا جنگ سرد و تحریم ها و مذاکرات تحملیی. اما نتیجه معکوس بود:این بود که به سراغ سرچشمه رفت! به جنگ با خدا قیام کرد و به قران سوزی روی آورد. سرچشمه زلال بیداری خلق ها را یافت و به آلوده کردن آن پرداخت و این مرحله را جنگ نرم یا مبارزه ازدرون نام گذاری کرد. البته این جنگ مطلب جدیدی نیست ولی تاکنون به این وسعت و با این روش ها مطرح نشده بود . درست مانند ضدیت با خدا که در گذشته هم وجود داشت ولی هیچگاه به وسعت یک مکتب مانند لیبرالیزم و کمونیزم فراگیر ودر سطح جهانی نبوده.. امروز نیز غرب راهی جز مبارزه نرم یا براندازانه ندارد زیرا در جنگ سخت شکست خورده و در جنگ سرد ابزار خود را ناکار آمد یافته  و پزشکان و دانشمندان هسته ای مانند رزمندگان جبهه های دفاع مقدس وظایف خود را بخوبی انجام داده اند:

جنگ روانی:(

یکی از جبهه های معروف در پدافند غیر عامل جبهه جنگ روانی است به این معنی که با ارسال پیام های ضد و نقیض شامل تهدید و تطمیع سعی دارد که دشمن را زمین گیر کرده و از حمله او جلوگیری نماید و یا آن را کاهش دهد و متوقف کند درست مانند اینکه الان حدود سی سال است که آمریکا ایران را تهدید به حمله می کند حمله به ایران در دستور کار و روی میز آمریکا است و آن ها هی تهدید میکنند! برخی همسایگان هم از سر دلسوزی به ما می گویند آمریکا در حال حمله به ایران است آن ها نیرو های خود را از عراق و جاهای دیگر بیرون کشیدند و تمرکز کردند برای حمله به ایران ولی آن ها یکبار در سال 1359حمله کردند و نتیجه اش را دیدند!
فرمانده سپاه محمد رسول الله که در جمع یگان امام علی ع از مجموعه گردان های عاشورای شرق تهران  در مسجد علی ابن الحسین و در کنار مزار شهدای گمنام سخنرانی می کرد دراین زمینه بیانات جالبی دارد. وی عقیده دارد:  در واقع جنگ تحمیلی، جنگ عراق با ایران نبود . بلکه 36 کشور و در راس آن آمریکا با عراق هم قسم بودند. و او را حمایت می کردند، به اوسلاح و مهمات می دادند! حتی در اواخر جنگ خود آمریکا به خلیج فارس حمله کرد و پالایشگاه نوروز را زد و هواپیمای ایرباس ایران را سرنگون نمود و با هواپیماهای آواکس  خود برای عراق جاسوسی و عملیات اورا پشتیبانی میکرد.
وی با اشاره به حضور گردان حبیب ابن مظاهر( پیشکسوتان بسیج) دراین همایش گفت این جوانان قدیم یادشان است که ما آن موقع نه سپاه داشتیم و نه ارتش منسجم، حتی وقتی بنده در اسلام آباد دفاع می کردم برای هرسه نفر فقط  یک تفنگ آنهم از نوع ‍ژ 3 وجود داشت. بعدا که شهید بروجردی تمام سلاح های پادگان ابوذر را به آنجا آورد با اینکه همه سلاح گرفتند ولی دیدیم که باز سلاح کم شده است. بعدا فهمیدیم که گردان مجاهدین خلق مستقر در منطقه بعنوان رزمنده جلو آمده وسلاح ها را تحویل گرفته و به عقب منتقل می کردند! البته این خیانت آنان بی جواب نمایند و بلکه پادگان آن ها و مرکز آموزش و توپخانه اشان توسط بسیجیان کشف و منهدم شد.
ایشان باتوجه به حضور دکتر جعفر نژاد، فرمانده ناحیه شهید محلاتی افزود: ولی امروز ما فقط در این ناحیه چند یگان داریم و هر
یگان هم ده گردان عاشورا و 3 گردان الزهرا دارد 
وی ادامه داد که : اکنون در سپاه تهران بزرگ23یگان رزمی شامل  3050گردان عاشورا وجود دارد که بعنوان نیرو های مردم پایه که مشتاق و منتظر حمله آمریکا هستند در کنار سپاه محمد و لشکر محمد رسول الله و حضرت رسول و دیگر نیروهای سپاه آماده رزم هستند. برخلاف گذشته که ما در جنگ با عراق حتی یک موشک انداز یا آرپی جی نداشتیم امروز سپاه ما انواع و  اقسام موشک ها را در اختیار دارد.
سردار همدانی ارتش ایران را قویترین و با صلابت ترین ارتش دنیا دانست و افزود: انگیزه ما در جنگ یک وجب خاک نیست ! ما برای خاکی که خدا در آن پرستش نشود ارزشی قائل نیستیم حتی نماز ها و روزه ها و اعمال فردی را هم اگر برای خدا نباشد قبول نداریم، لذا مبارزه برای خدا یک مبارزه همیشگی و با انگیزه قوی است که هیچکدام از ارتش های دنیا آن را ندارند.
وی همچنین اشاره کرد که : دشمن بخوبی این را میداند و برای همین سال هاست حرف حمله را می زند ولی هربار با یک بهانه از ان دور می شود! امروز هم باید یگان امام علی مانند بقیه یگان های مردم پایه برای سه نوع جنگ آماده باشد: جنگ نظامی با دشمنان خارجی  جنگ امنیتی با دشمنان داخلی و جنگ فرهنگی ..
وی علت نامگذاری اولین یگان مردم پایه بسیج را بجای کلمه لشکر در سپاه و ارتش اینطور عنوان کرد: امام علی ع  نیز در همه جبهه ها آماده بود هم مرد رزم با دشمنان و کفار بود و هم با دشمنان داخلی و منافقین جنگید و هم استاد سخن و مبارزه با جنگ نرم بود. بسیجی امروز هم باید مانند مقتدای ایشان علی ع در همه جبهه ها آماده رزم باشد.
سردار همدانی با ذکر خاطراتی از روز های اول و دوم و سوم مهر 1359 در جبهه غرب جوانان امروز را پر انگیزه تر از جوانان دیروز دانست و گفت: ما جوانان دیروزی نیم عمر خود را در زمان طاغوت سپری کردیم و لذا از نظر ارزشی و آرمانی کامل نبودیم ولی این جوانان در دامان اسلام پرورش یافتند و شور و شوق آنان برای مبارزه با خود آمریکا کمتر از شور و شوق رزمندگان ما درزمان جنگ با صدام نیست

باید توجه داشت که نه تنها در ایران اسلامی جوانان آماده فداکاری هستند و بلکه مشتاق در درون جبهه آمریکا درست قضیه برعکس است زیرا آنان انگیزه های مادی دارند مثلا اغلب سربازان آمریکائی برای دستمزد های بالا به جنگ آمده اند تا پس از پایان جنگ با دریافت حقوق و غنائم زندگی رویائی خود را درست کنند لذا همینکه مدت جنگ طولانی می شود و آنان امید خود را به بازگشت ازدست میدهند دچار افسردگی شده و به عملیاتی غیر از جنگ می اندیشند: بسیاری از آنان فرار می کنند برخی نیز خودکشی می کنند و آن هائی که نه جرات فرار دارند و نه اعتماد به خود برای خودکشی به افسردگی دچار شده و نهایتا سر از بیماری های روانی و تیمارستان ها در می آورند...