اداره محترم اوقاف قزوین
احتراما اشعار زیر به زبان ترکی و فارسی و عربی برای اسلم قزوینی (باش امامزادا) سروده شده لطفا بصورت تابلو در محل نصب گردد:
بو ماهین دن سنه بیر یاور گلیبدور یا حسین
اونون باشین کسیب لر تحفه دال قیتریب لر یا حسین
اونون ادی اسلم یا سلیم و سلمان وسلیمان دی
یاکه قزوینی و ترکی و دیلم نن چخیبدیر یا حسین
ای حسین یاوری از ماهین برایت امده
زکینه سر بریده بر ماهین فکندند یاحسین
ورا نام اسلم یا سلیم و سلمان سلیمان گرفتند
که ترکی و قزوینی و دیلم پسندند یا حسین
رجل یسعی الیک بالمدد من الماهین.
انکسر راسه من العداوه و یعود الی الماهین
یسمیه اسلم یا سلیمان یا متن سلیمان
المسمی بقزوینی و عرب و ترک و دیلمان
کیست مثل من؟ که مولایم حسین او را در اغوش گرفته باشد؟
البحر من طعنی و ضربی یصطلی | و الجو من سهمی و نبلی یمتلی | |
اذا حسامی و یمینی ینجلی | ینشق قلب الحاسد المبجلی |
ترجمه: «دریا از ضربات شمشیر و نیزه ام متلاطم و فضا از تیر و پیکانم پر میشود. هنگامی که دست و شمشیرم به حرکت درآید قلب حسود از ترس میشکافد».[۶]
در برخی منابع تعداد کشته شدگان سپاه عمرسعد به دست اسلم را ۷۰ نفر و به نقلی ۵۰۰ نفر گزارش کردهاند. او پس از زخمی شدن، به زمین افتاد و حسین بن علی خود را به او رسانید و او را در آغوش گرفت. سر اسلم را بر روی زانوی خود قرار داد و با دست خونها را از صورت و جلوی چشمانش پاک کرد.[۸] اسلم سپس از دنیا رفت. وی قبل از جان دادن، چنین گفت: «مثل من سعادتمند کیست که فرزند رسول خدا صورتش را بر صورتش نهادهاست؟!».[۵][۶][۹]
سنش را در زمان کشته شدن، حدود ۴۵ سال ذکر شدهاست. از وی در زیارتنامهها اسمی به میان نیامده ولی در منابع تاریخی چون ناسخ التواریخ، تنقیح المقال، اعیان الشیعه و المناقب یاد شدهاست. وی را غلام جناده بن حارث سلمانی دانستهاند و رجز معروف امیری حسین و نعم الامیر را به وی نسبت دادهاند.[۷] برخی دیگر وی را غلام حر دانستهاند.[۹]
یکبار برای همیشه نام اسلم ترکی و قزوینی و دیلمی را به سلمان ماهینی اصلاح نمایید. زیرا دیلم و قزوین ترک ندارد بلکه طارم هست که هم جزو دیلم و هم قزوین محسوب می شود و زبان اهالی ان ترکی است