شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

کالا برگ یعنی سوء استفاده دولتی!

کالا برگ یا کوپن و امثال آن روش کمونیستی است که از حزی توده و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به یادگار مانده. و این روش سوء استفاده آنان بود تا با پیچیدگی های خاص خود اختلاس و دزدی و باند بازی ها معلوم نشود. همه می دانند که در عصر کوپنیسم، مردم حوصله صف ایستادن نداشتند و اغلب کوپن های خود را خشکه می فروختند. تا کالای جایگزین بخرند. کوپن فروشی پر درآمد ترین شغل بود. و اینها چه می کردند؟ کوپنهای خریداری را یکجا جمع کرده و به سردخانه می رفتند و همه را می خریدند و در بازار ازاد به قیمت های بالا می فروختند. بنده در ان موقع نخست وزیری بودم یک شب مهندس موسوی به حراست زنگ زد که بروید باند گوشت را متلاشی کنید! و ما به دنبال آدرس و اطلاعات بیشتر بودیم که فردا صبح گفتند لازم نیست! بله سمبه باند گوشت از نخست وزیر قوی تر بود. گویا بهزاد نبوی که رئیس کوپن ها بوده گفته بود: اگر بخواهی با این باند درگیر شوی، سرنوشت شهید رجایی در انتظارت است. ولذا مهندس موسوی که نتوانسته بود با یک باند مبارزه کند، استعفا داد که البته استعفایش قبول نشد. و ناچار به همزیستی با این باند های فساد و فحشا مشغول شد. از ان به بعد نهار و شام موسوی تغییر کرد!   اگر زمان شهید رجایی کابینه، نان و ماست می خورد. حالا خرج یک پرس غذای کابینه برابر تمام غذاهای ان موقع می شد. کم کم تجمل گرایی به نخست وزیری رسید. بهزاد نبوی که اوایل چایی را هم خودش می ریخت!  و می گفت ابدارچی هم مثل ما شخصیت دارد. حالا صاحب ساختمانهای لوکس در سعادت اباد و جاهای دیگر شده بود و شرکت پترو پارس را خریده بود. و این بود که ناگهان بودجه ته کشید! و این بار موسوی برای بودجه نداشتن استعفا داد. و گفت باید جنگ تمام شود والا بودجه زیر خط قرمز است. مثل زمان روحانی یا احمدی نژاد که می گفتند خزانه خالی است. در حالیکه الان خزانه بقدری پر است که همتی تعجب می کند! و می گوید ابر چاپ پول هستند! چون راه دیگری نمی شناسد. در حالیکه فقط جلوی دزدی را گرفتن خودش خزانه را پر می کند. حالا همانها آمدند و برای دزدی های جدید نقشه می کشند. و می خواهند رئیسی را هم به خزانه خالی برسانند! در حالیکه رئیس سازمان بودجه گفته که ماه اول سال را بدون قرض وبدون مشکل پرداختیم. یعنی اینهمه یارانه و معیتشی و بدهیهای دولت قبل و بودجه دولت فعلی را داده اند. پس نشان می دهد خزانه پر است. و دزدی در ان نیست. زیرا دزدی و اختلاس خود کارمندان به بهانه حقوق های نجومی بزرگترین افت خزانه است. مثل کیسه سوراخ می ماند. هرچه گندم یا سکه در ان می ریزند، دزد های بیت المال آن را می برند و باز هم می گویند: هل من مزید. به همین جهت تمام دزدان برعلیه رئیسی متحد شده اند و منتظر کوچکترین اشتباه او هستند. واکنون موضوع گرانی را بهانه کرده اند. در صورتیکه فقط یک قلم کالا مانند ماکارونی گران شد آنهم بخاطر ندادن ارز ترجیحی. ولی انها همه چیز را گران کردند. واین گرانی مصنوعی الان فروکش کرده است. زیرا اگر رئیسی اشتباه می کرد و اسیر جو می شد و ارز ترجیحی را دوباره برقرار می کرد کارش تمام بود. می گفتند اشتباه کرده و نباید ادامه دهد. اما الان مشخص شد راه درست همین است زیرا مردم راضی هستند. ولی روشنفکران نجومی بگیران که اصلا گرانی را هم حس نمی کنند، خود را ناراحت نشان می دهند. اگر سلیبریتی ها راست می گویند مردم گرسنه اند، خودشان با آن در امد های نجومی تابحال چند نفر را سیر کرده اند؟ لذا نباید گول تبلیغات آنها را خورد. و کالا برگ به مردم داد. روش حضرت علی هم توزیع عین بیت المال بود. نه جایگزین آن.

Leaf commodity means government abuse!

Commodities or coupons and the like are communist methods that are remembered by Hazi Tudeh and the Mojahedin Organization of the Islamic Revolution. And this method was their abuse so that with its special complexities, embezzlement, theft and gangsterism would not be revealed. Everyone knows that in the age of couponism, people did not have the patience to stand in line and often sold their coupons dry. To buy alternative goods. Selling coupons was the most lucrative job. And what were they doing? They bought the purchased coupons together and went to the cold store and bought them all and sold them at high prices in the open market. I was the prime minister at that time. One night, Engineer Mousavi called the guards to go and dismantle the meat gang! And we were looking for more addresses and information, which they said tomorrow morning was not necessary! Yes, Samba was stronger than the Prime Minister. Apparently, Behzad Nabavi, who was the head of the coupons, had said: If you want to get involved with this gang, the fate of Martyr Rajaei is waiting. Therefore, Engineer Mousavi, who could not fight a gang, resigned, but his resignation was not accepted. And he had to coexist with these gangs of corruption and prostitution. Since then, Mousavi's lunch and dinner have changed! If during the time of Shahid Rajaei, the cabinet eats bread and yogurt. Now the cost of a cabinet food press was equal to all the food of that time. Gradually, luxury became the prime minister. Behzad Nabavi, who used to pour tea himself early! And he said that Abdarchi has a personality like us. He now owned luxury buildings in Saadatabad and elsewhere and bought Petro Pars. And that was when the budget suddenly ran out! And this time Mousavi resigned due to lack of budget. And he said the war must end, and the budget is below the red line. Like the time of Rouhani or Ahmadinejad when they said the treasury was empty. While now the treasury is so full that Hemmati is surprised! And says cloud printing are money! Because he knows no other way. While only preventing theft fills the treasury itself. Now they came and plotted new thefts. And they want to take a boss to an empty treasury! While the head of the budget organization said that we paid the first month of the year without a loan and without any problems. That is, they have paid all these subsidies and livelihoods and debts of the previous government and the budget of the current government. So show the treasury is full. And there is no stealing in it. Because the theft and embezzlement of employees under the pretext of astronomical salaries is the biggest drop in the treasury. It stays like a perforated bag. Whatever wheat or coins are thrown at it, the thieves of the treasury take it and say again: Push me more. That is why all the thieves are united against the boss and are waiting for his slightest mistake. Now they have used the issue of expensiveness as an excuse. If only one item of the product, such as pasta, became expensive, it was because of the lack of a preferred currency. But they made everything expensive. And this artificial expensiveness has now subsided. Because if a boss made a mistake and got caught up in the atmosphere and re-established the preferred currency, he was done. They said he was wrong and should not continue. But now it turns out that this is the right way because people are satisfied. But astrologers who do not feel expensive at all are upset. If the celebrities are right, people are hungry, how many people have they fed on astronomical incomes so far? Therefore, their advertisements should not be fooled. And the goods gave leaves to the people. Imam Ali's method was to distribute the same treasury. Not a substitute.

سلعة أوراق یعنی سوء استخدام الحکومة!

السلع أو الکوبونات وما فی حکمها أسالیب شیوعیة یتذکرها هازی توده ومنظمة مجاهدی الثورة الإسلامیة. وکان هذا الأسلوب هو إساءة معاملتهم بحیث لا یتم الکشف عن تعقیداتها الخاصة والاختلاس والسرقة وألعاب العصابات. یعلم الجمیع أنه فی عصر القسیمة ، لم یکن لدى الناس الصبر للوقوف فی طابور وغالبًا ما کانوا یبیعون قسائمهم جافة. لشراء سلع بدیلة. کان بیع الکوبونات هو العمل الأکثر ربحًا. وماذا کانوا یفعلون؟ قاموا بشراء القسائم المشتراة معًا وذهبوا إلى المتجر البارد واشترواها جمیعًا وباعوها بأسعار مرتفعة فی السوق المفتوحة. کنت رئیسا للوزراء فی ذلک الوقت ، وذات لیلة اتصل المهندس موسوی بالحراس لیذهبوا ویفککوا عصابة اللحوم! وکنا نبحث عن المزید من العناوین والمعلومات التی قالوا صباح الغد أنها لیست ضروریة! نعم ، کان سامبا أقوى من رئیس الوزراء. والظاهر أن بهزاد نبوی الذی کان یرأس الکوبونات قال: إذا أردت أن تتورط مع هذه العصابة ، فإن مصیر الشهید رجائی فی انتظارک. لذلک استقال المهندس موسوی الذی لم یستطع محاربة عصابة لکن استقالته لم تقبل. وکان علیه أن یتعایش مع عصابات الفساد والدعارة هذه. منذ ذلک الحین ، تغیر غداء وعشاء موسوی! إذا کانت الخزانة فی زمن الشهید رجائی تأکل الخبز واللبن. الآن کانت تکلفة مکبس الطعام فی الخزانة تساوی جمیع الأطعمة فی ذلک الوقت. تدریجیا ، أصبحت الرفاهیة رئیس الوزراء. بهزاد نبوی الذی کان یسکب الشای بنفسه مبکرا! وقال إن عبدارش له شخصیة مثلنا. یمتلک الآن مبانٍ فاخرة فی سعد أباد وأماکن أخرى واشترى بترو بارس. وکان ذلک عندما نفدت المیزانیة فجأة! وهذه المرة استقال موسوی بسبب نقص المیزانیة. وقال إن الحرب یجب أن تنتهی والمیزانیة أقل من الخط الأحمر. مثل زمن روحانی أو أحمدی نجاد عندما قالوا إن الخزانة فارغة. بینما الخزانة الآن ممتلئة لدرجة أن همتی مندهش! وتقول الطباعة السحابیة هی المال! لأنه لا یعرف طریقة أخرى. بینما منع السرقة فقط یملأ الخزانة نفسها. الآن جاؤوا وخططوا لسرقات جدیدة. ویریدون أن یأخذوا رئیسهم إلى خزانة فارغة! بینما قال رئیس هیئة الموازنة اننا دفعنا الشهر الاول من العام بدون قرض وبدون ای مشاکل. أی أنهم دفعوا کل هذه الإعانات وسبل العیش والدیون للحکومة السابقة ومیزانیة الحکومة الحالیة. حتى تظهر الخزانة ممتلئة. ولیس فیه سرقة. لأن سرقة واختلاس الموظفین بحجة الرواتب الفلکیة هو أکبر انخفاض فی الخزینة. یبقى مثل حقیبة مثقبة. مهما رمی علیها قمح أو عملات معدنیة ، یأخذها لصوص الخزانة ویقولون مرة أخرى: ادفعنی أکثر. هذا هو السبب فی أن کل اللصوص متحدون ضد الرئیس وینتظرون أدنى خطأ منه. الآن استخدموا قضیة الغلاء ذریعة. إذا أصبح عنصر واحد فقط من المنتج ، مثل المعکرونة ، أکثر تکلفة بسبب عدم وجود عملة مفضلة. لکنهم جعلوا کل شیء باهظ الثمن. وقد هدأت هذه التکلفة المصطنعة الآن. لأنه إذا أخطأ رئیس ما وعلق فی الجو وأعاد إنشاء العملة المفضلة ، فقد انتهى. قالوا إنه کان مخطئًا ویجب ألا یستمر. ولکن اتضح الآن أن هذه هی الطریقة الصحیحة لأن الناس راضون. لکن المنجمین الذین لا یشعرون بأنهم باهظون على الإطلاق مستاءون. إذا کان المشاهیر على حق ، فالناس جائعون ، فکم عدد الأشخاص الذین تغذوا على المداخیل الفلکیة حتى الآن؟ لذلک ، لا ینبغی أن تنخدع إعلاناتهم. وأعطت البضاعة أوراق الشجر للناس. کان أسلوب الإمام علی یوزع نفس الخزینة. لیس بدیلا.

A mercadoria da folha significa abuso do governo!

Mercadorias ou cupons e similares são métodos comunistas que são lembrados por Hazi Tudeh e pela Organização Mojahedin da Revolução Islâmica. E esse método era seu abuso para que com suas complexidades especiais não fossem revelados os desfalques, roubos e jogos de gangues. Todo mundo sabe que na era do cuponismo, as pessoas não tinham paciência para ficar na fila e muitas vezes vendiam seus cupons a seco. Para comprar bens alternativos. Vender cupons era o trabalho mais lucrativo. E o que eles estavam fazendo? Eles compraram os cupons comprados juntos e foram ao frigorífico e compraram todos eles e os venderam a preços altos no mercado livre. Eu era o primeiro-ministro naquela época.Uma noite, o engenheiro Mousavi chamou os guardas para desmantelar a gangue de carne! E estávamos procurando mais endereços e informações, o que eles disseram que amanhã de manhã não era necessário! Sim, o Samba era mais forte que o primeiro-ministro. Aparentemente, Behzad Nabavi, que era o chefe dos cupons, havia dito: Se você quer se envolver com essa gangue, o destino do mártir Rajaei está esperando. Portanto, o engenheiro Mousavi, que não podia lutar contra uma gangue, renunciou, mas sua demissão não foi aceita. E ele teve que conviver com essas gangues de corrupção e prostituição. Desde então, o almoço e o jantar de Mousavi mudaram! Se durante o tempo de Shahid Rajaei, o gabinete come pão e iogurte. Agora, o custo de uma prensa de comida de armário era igual a toda a comida daquela época. Gradualmente, o luxo tornou-se o primeiro-ministro. Behzad Nabavi, que costumava servir chá cedo! E ele disse que Abdarchi tem uma personalidade como a nossa. Ele agora possuía prédios de luxo em Saadatabad e em outros lugares e comprou a Petro Pars. E foi aí que o orçamento de repente acabou! E desta vez Mousavi renunciou por falta de orçamento. E ele disse que a guerra deve acabar, e o orçamento está abaixo da linha vermelha. Como na época de Rouhani ou Ahmadinejad, quando disseram que o tesouro estava vazio. Enquanto agora o tesouro está tão cheio que Hemmati fica surpreso! E diz que a impressão em nuvem é dinheiro! Porque ele não conhece outro caminho. Enquanto apenas impedir o roubo enche o próprio tesouro. Agora eles vinham e tramavam novos roubos. E eles querem levar um chefe para um tesouro vazio! Enquanto o chefe da organização do orçamento disse que pagamos o primeiro mês do ano sem empréstimo e sem problemas. Ou seja, pagaram todos esses subsídios e meios de subsistência e dívidas do governo anterior e do orçamento do atual governo. Então mostre que o tesouro está cheio. E não há roubo nele. Porque o roubo e desvio de funcionários sob o pretexto de salários astronômicos é a maior queda do erário. Fica como um saco perfurado. Qualquer que seja o trigo ou as moedas que lhe são atiradas, os ladrões do tesouro pegam-no e voltam a dizer: Empurre-me mais. É por isso que todos os ladrões estão uکالا برگ یعنی سوء استفاده دولتی!

کالا برگ یا کوپن و امثال آن روش کمونیستی است که از حزی توده و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به یادگار مانده. و این روش سوء استفاده آنان بود تا با پیچیدگی های خاص خود اختلاس و دزدی و باند بازی ها معلوم نشود. همه می دانند که در عصر کوپنیسم، مردم حوصله صف ایستادن نداشتند و اغلب کوپن های خود را خشکه می فروختند. تا کالای جایگزین بخرند. کوپن فروشی پر درآمد ترین شغل بود. و اینها چه می کردند؟ کوپنهای خریداری را یکجا جمع کرده و به سردخانه می رفتند و همه را می خریدند و در بازار ازاد به قیمت های بالا می فروختند. بنده در ان موقع نخست وزیری بودم یک شب مهندس موسوی به حراست زنگ زد که بروید باند گوشت را متلاشی کنید! و ما به دنبال آدرس و اطلاعات بیشتر بودیم که فردا صبح گفتند لازم نیست! بله سمبه باند گوشت از نخست وزیر قوی تر بود. گویا بهزاد نبوی که رئیس کوپن ها بوده گفته بود: اگر بخواهی با این باند درگیر شوی، سرنوشت شهید رجایی در انتظارت است. ولذا مهندس موسوی که نتوانسته بود با یک باند مبارزه کند، استعفا داد که البته استعفایش قبول نشد. و ناچار به همزیستی با این باند های فساد و فحشا مشغول شد. از ان به بعد نهار و شام موسوی تغییر کرد! اگر زمان شهید رجایی کابینه، نان و ماست می خورد. حالا خرج یک پرس غذای کابینه برابر تمام غذاهای ان موقع می شد. کم کم تجمل گرایی به نخست وزیری رسید. بهزاد نبوی که اوایل چایی را هم خودش می ریخت!  و می گفت ابدارچی هم مثل ما شخصیت دارد. حالا صاحب ساختمانهای لوکس در سعادت اباد و جاهای دیگر شده بود و شرکت پترو پارس را خریده بود. و این بود که ناگهان بودجه ته کشید! و این بار موسوی برای بودجه نداشتن استعفا داد. و گفت باید جنگ تمام شود والا بودجه زیر خط قرمز است. مثل زمان روحانی یا احمدی نژاد که می گفتند خزانه خالی است. در حالیکه الان خزانه بقدری پر است که همتی تعجب می کند! و می گوید ابر چاپ پول هستند! چون راه دیگری نمی شناسد. در حالیکه فقط جلوی دزدی را گرفتن خودش خزانه را پر می کند. حالا همانها آمدند و برای دزدی های جدید نقشه می کشند. و می خواهند رئیسی را هم به خزانه خالی برسانند! در حالیکه رئیس سازمان بودجه گفته که ماه اول سال را بدون قرض وبدون مشکل پرداختیم. یعنی اینهمه یارانه و معیتشی و بدهیهای دولت قبل و بودجه دولت فعلی را داده اند. پس نشان می دهد خزانه پر است. و دزدی در ان نیست. زیرا دزدی و اختلاس خود کارمندان به بهانه حقوق های نجومی بزرگترین افت خزانه است. مثل کیسه سوراخ می ماند. هرچه گندم یا سکه در ان می ریزند، دزد های بیت المال آن را می برند و باز هم می گویند: هل من مزید. به همین جهت تمام دزدان برعلیه رئیسی متحد شده اند و منتظر کوچکترین اشتباه او هستند. واکنون موضوع گرانی را بهانه کرده اند. در صورتیکه فقط یک قلم کالا مانند ماکارونی گران شد آنهم بخاطر ندادن ارز ترجیحی. ولی انها همه چیز را گران کردند. واین گرانی مصنوعی الان فروکش کرده است. زیرا اگر رئیسی اشتباه می کرد و اسیر جو می شد و ارز ترجیحی را دوباره برقرار می کرد کارش تمام بود. می گفتند اشتباه کرده و نباید ادامه دهد. اما الان مشخص شد راه درست همین است زیرا مردم راضی هستند. ولی روشنفکران نجومی بگیران که اصلا گرانی را هم حس نمی کنند، خود را ناراحت نشان می دهند. اگر سلیبریتی ها راست می گویند مردم گرسنه اند، خودشان با آن در امد های نجومی تابحال چند نفر را سیر کرده اند؟ لذا نباید گول تبلیغات آنها را خورد. و کالا برگ به مردم داد. روش حضرت علی هم توزیع عین بیت المال بود. نه جایگزین آن.

Leaf commodity means government abuse!

Commodities or coupons and the like are communist methods that are remembered by Hazi Tudeh and the Mojahedin Organization of the Islamic Revolution. And this method was their abuse so that with its special complexities, embezzlement, theft and gangsterism would not be revealed. Everyone knows that in the age of couponism, people did not have the patience to stand in line and often sold their coupons dry. To buy alternative goods. Selling coupons was the most lucrative job. And what were they doing? They bought the purchased coupons together and went to the cold store and bought them all and sold them at high prices in the open market. I was the prime minister at that time. One night, Engineer Mousavi called the guards to go and dismantle the meat gang! And we were looking for more addresses and information, which they said tomorrow morning was not necessary! Yes, Samba was stronger than the Prime Minister. Apparently, Behzad Nabavi, who was the head of the coupons, had said: If you want to get involved with this gang, the fate of Martyr Rajaei is waiting. Therefore, Engineer Mousavi, who could not fight a gang, resigned, but his resignation was not accepted. And he had to coexist with these gangs of corruption and prostitution. Since then, Mousavi's lunch and dinner have changed! If during the time of Shahid Rajaei, the cabinet eats bread and yogurt. Now the cost of a cabinet food press was equal to all the food of that time. Gradually, luxury became the prime minister. Behzad Nabavi, who used to pour tea himself early! And he said that Abdarchi has a personality like us. He now owned luxury buildings in Saadatabad and elsewhere and bought Petro Pars. And that was when the budget suddenly ran out! And this time Mousavi resigned due to lack of budget. And he said the war must end, and the budget is below the red line. Like the time of Rouhani or Ahmadinejad when they said the treasury was empty. While now the treasury is so full that Hemmati is surprised! And says cloud printing are money! Because he knows no other way. While only preventing theft fills the treasury itself. Now they came and plotted new thefts. And they want to take a boss to an empty treasury! While the head of the budget organization said that we paid the first month of the year without a loan and without any problems. That is, they have paid all these subsidies and livelihoods and debts of the previous government and the budget of the current government. So show the treasury is full. And there is no stealing in it. Because the theft and embezzlement of employees under the pretext of astronomical salaries is the biggest drop in the treasury. It stays like a perforated bag. Whatever wheat or coins are thrown at it, the thieves of the treasury take it and say again: Push me more. That is why all the thieves are united against the boss and are waiting for his slightest mistake. Now they have used the issue of expensiveness as an excuse. If only one item of the product, such as pasta, became expensive, it was because of the lack of a preferred currency. But they made everything expensive. And this artificial expensiveness has now subsided. Because if a boss made a mistake and got caught up in the atmosphere and re-established the preferred currency, he was done. They said he was wrong and should not continue. But now it turns out that this is the right way because people are satisfied. But astrologers who do not feel expensive at all are upset. If the celebrities are right, people are hungry, how many people have they fed on astronomical incomes so far? Therefore, their advertisements should not be fooled. And the goods gave leaves to the people. Imam Ali's method was to distribute the same treasury. Not a substitute.

سلعة أوراق یعنی سوء استخدام الحکومة!

السلع أو الکوبونات وما فی حکمها أسالیب شیوعیة یتذکرها هازی توده ومنظمة مجاهدی الثورة الإسلامیة. وکان هذا الأسلوب هو إساءة معاملتهم بحیث لا یتم الکشف عن تعقیداتها الخاصة والاختلاس والسرقة وألعاب العصابات. یعلم الجمیع أنه فی عصر القسیمة ، لم یکن لدى الناس الصبر للوقوف فی طابور وغالبًا ما کانوا یبیعون قسائمهم جافة. لشراء سلع بدیلة. کان بیع الکوبونات هو العمل الأکثر ربحًا. وماذا کانوا یفعلون؟ قاموا بشراء القسائم المشتراة معًا وذهبوا إلى المتجر البارد واشترواها جمیعًا وباعوها بأسعار مرتفعة فی السوق المفتوحة. کنت رئیسا للوزراء فی ذلک الوقت ، وذات لیلة اتصل المهندس موسوی بالحراس لیذهبوا ویفککوا عصابة اللحوم! وکنا نبحث عن المزید من العناوین والمعلومات التی قالوا صباح الغد أنها لیست ضروریة! نعم ، کان سامبا أقوى من رئیس الوزراء. والظاهر أن بهزاد نبوی الذی کان یرأس الکوبونات قال: إذا أردت أن تتورط مع هذه العصابة ، فإن مصیر الشهید رجائی فی انتظارک. لذلک استقال المهندس موسوی الذی لم یستطع محاربة عصابة لکن استقالته لم تقبل. وکان علیه أن یتعایش مع عصابات الفساد والدعارة هذه. منذ ذلک الحین ، تغیر غداء وعشاء موسوی! إذا کانت الخزانة فی زمن الشهید رجائی تأکل الخبز واللبن. الآن کانت تکلفة مکبس الطعام فی الخزانة تساوی جمیع الأطعمة فی ذلک الوقت. تدریجیا ، أصبحت الرفاهیة رئیس الوزراء. بهزاد نبوی الذی کان یسکب الشای بنفسه مبکرا! وقال إن عبدارش له شخصیة مثلنا. یمتلک الآن مبانٍ فاخرة فی سعد أباد وأماکن أخرى واشترى بترو بارس. وکان ذلک عندما نفدت المیزانیة فجأة! وهذه المرة استقال موسوی بسبب نقص المیزانیة. وقال إن الحرب یجب أن تنتهی والمیزانیة أقل من الخط الأحمر. مثل زمن روحانی أو أحمدی نجاد عندما قالوا إن الخزانة فارغة. بینما الخزانة الآن ممتلئة لدرجة أن همتی مندهش! وتقول الطباعة السحابیة هی المال! لأنه لا یعرف طریقة أخرى. بینما منع السرقة فقط یملأ الخزانة نفسها. الآن جاؤوا وخططوا لسرقات جدیدة. ویریدون أن یأخذوا رئیسهم إلى خزانة فارغة! بینما قال رئیس هیئة الموازنة اننا دفعنا الشهر الاول من العام بدون قرض وبدون ای مشاکل. أی أنهم دفعوا کل هذه الإعانات وسبل العیش والدیون للحکومة السابقة ومیزانیة الحکومة الحالیة. حتى تظهر الخزانة ممتلئة. ولیس فیه سرقة. لأن سرقة واختلاس الموظفین بحجة الرواتب الفلکیة هو أکبر انخفاض فی الخزینة. یبقى مثل حقیبة مثقبة. مهما رمی علیها قمح أو عملات معدنیة ، یأخذها لصوص الخزانة ویقولون مرة أخرى: ادفعنی أکثر. هذا هو السبب فی أن کل اللصوص متحدون ضد الرئیس وینتظرون أدنى خطأ منه. الآن استخدموا قضیة الغلاء ذریعة. إذا أصبح عنصر واحد فقط من المنتج ، مثل المعکرونة ، أکثر تکلفة بسبب عدم وجود عملة مفضلة. لکنهم جعلوا کل شیء باهظ الثمن. وقد هدأت هذه التکلفة المصطنعة الآن. لأنه إذا أخطأ رئیس ما وعلق فی الجو وأعاد إنشاء العملة المفضلة ، فقد انتهى. قالوا إنه کان مخطئًا ویجب ألا یستمر. ولکن اتضح الآن أن هذه هی الطریقة الصحیحة لأن الناس راضون. لکن المنجمین الذین لا یشعرون بأنهم باهظون على الإطلاق مستاءون. إذا کان المشاهیر على حق ، فالناس جائعون ، فکم عدد الأشخاص الذین تغذوا على المداخیل الفلکیة حتى الآن؟ لذلک ، لا ینبغی أن تنخدع إعلاناتهم. وأعطت البضاعة أوراق الشجر للناس. کان أسلوب الإمام علی یوزع نفس الخزینة. لیس بدیلا.

A mercadoria da folha significa abuso do governo!

Mercadorias ou cupons e similares são métodos comunistas que são lembrados por Hazi Tudeh e pela Organização Mojahedin da Revolução Islâmica. E esse método era seu abuso para que com suas complexidades especiais não fossem revelados os desfalques, roubos e jogos de gangues. Todo mundo sabe que na era do cuponismo, as pessoas não tinham paciência para ficar na fila e muitas vezes vendiam seus cupons a seco. Para comprar bens alternativos. Vender cupons era o trabalho mais lucrativo. E o que eles estavam fazendo? Eles compraram os cupons comprados juntos e foram ao frigorífico e compraram todos eles e os venderam a preços altos no mercado livre. Eu era o primeiro-ministro naquela época.Uma noite, o engenheiro Mousavi chamou os guardas para desmantelar a gangue de carne! E estávamos procurando mais endereços e informações, o que eles disseram que amanhã de manhã não era necessário! Sim, o Samba era mais forte que o primeiro-ministro. Aparentemente, Behzad Nabavi, que era o chefe dos cupons, havia dito: Se você quer se envolver com essa gangue, o destino do mártir Rajaei está esperando. Portanto, o engenheiro Mousavi, que não podia lutar contra uma gangue, renunciou, mas sua demissão não foi aceita. E ele teve que conviver com essas gangues de corrupção e prostituição. Desde então, o almoço e o jantar de Mousavi mudaram! Se durante o tempo de Shahid Rajaei, o gabinete come pão e iogurte. Agora, o custo de uma prensa de comida de armário era igual a toda a comida daquela época. Gradualmente, o luxo tornou-se o primeiro-ministro. Behzad Nabavi, que costumava servir chá cedo! E ele disse que Abdarchi tem uma personalidade como a nossa. Ele agora possuía prédios de luxo em Saadatabad e em outros lugares e comprou a Petro Pars. E foi aí que o orçamento de repente acabou! E desta vez Mousavi renunciou por falta de orçamento. E ele disse que a guerra deve acabar, e o orçamento está abaixo da linha vermelha. Como na época de Rouhani ou Ahmadinejad, quando disseram que o tesouro estava vazio. Enquanto agora o tesouro está tão cheio que Hemmati fica surpreso! E diz que a impressão em nuvem é dinheiro! Porque ele não conhece outro caminho. Enquanto apenas impedir o roubo enche o próprio tesouro. Agora eles vinham e tramavam novos roubos. E eles querem levar um chefe para um tesouro vazio! Enquanto o chefe da organização do orçamento disse que pagamos o primeiro mês do ano sem empréstimo e sem problemas. Ou seja, pagaram todos esses subsídios e meios de subsistência e dívidas do governo anterior e do orçamento do atual governo. Então mostre que o tesouro está cheio. E não há roubo nele. Porque o roubo e desvio de funcionários sob o pretexto de salários astronômicos é a maior queda do erário. Fica como um saco perfurado. Qualquer que seja o trigo ou as moedas que lhe são atiradas, os ladrões do tesouro pegam-no e voltam a dizer: Empurre-me mais. É por isso que todos os ladrões estão unidos contra o chefe e esperam seu menor erro. Agora eles usaram a questão do preço como desculpa. Se apenas um item do produto, como massas, ficasse mais caro por causa da falta de moeda preferencial. Mas eles fizeram tudo caro. E esse custo artificial agora diminuiu. Porque se um chefe cometesse um erro e fosse pego na atmosfera e restabelecesse a moeda preferida, ele estava acabado. Eles disseram que ele estava errado e não deveria continuar. Mas agora verifica-se que este é o caminho certo porque as pessoas estão satisfeitas. Mas os astrólogos que não se sentem nada caros estão chateados. Se as celebridades estão certas, as pessoas estão com fome, quantas pessoas se alimentaram de rendas astronômicas até agora? Portanto, seus anúncios não devem ser enganados. E as mercadorias deram folhas ao povo. O método do Imam Ali era distribuir o mesmo tesouro. Não um substituto.nidos contra o chefe e esperam seu menor erro. Agora eles usaram a questão do preço como desculpa. Se apenas um item do produto, como massas, ficasse mais caro por causa da falta de moeda preferencial. Mas eles fizeram tudo caro. E esse custo artificial agora diminuiu. Porque se um chefe cometesse um erro e fosse pego na atmosfera e restabelecesse a moeda preferida, ele estava acabado. Eles disseram que ele estava errado e não deveria continuar. Mas agora verifica-se que este é o caminho certo porque as pessoas estão satisfeitas. Mas os astrólogos que não se sentem nada caros estão chateados. Se as celebridades estão certas, as pessoas estão com fome, quantas pessoas se alimentaram de rendas astronômicas até agora? Portanto, seus anúncios não devem ser enganados. E as mercadorias deram folhas ao povo. O método do Imam Ali era distribuir o mesmo tesouro. Não um substituto.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد