شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

نظریه های اثبات گرایی در سیاست

پوزیتویسم عین شرک است زیرا خدا را در زیر چاقوی جراحی میطلبد! تا تشریحش کند و بعد آن را اثبات کند. این نظریه باعث شد تا سکولاریزم غربی و یا لائیک شرقی شکل گیرد و همه به جنگ خدا بروند و اعتقاد به خدا را ایدئالیستی یا ذهنی و غیر علمی معرفی کنند و با جادو و جنبل یکی کنند. لیبرال های ایرانی بعد از انقلاب کمر همت را بستند و آن را به عنوان متون درسی در تمام سطوح نوشتند. البته نویسنده کل این کتابهای درسی هم یک نفر بود. و هنوز هم که هنوز است در تمامی سطوح از اسلام خبری نیست و اگر هم متونی هست باید به تایید شرق شناسان رسیده و یا آنان گفته باشند!   نهضت امام خمینی برخاسته از نفی اثبات گرایی بود و ایشان برای این موضوع از آبروی خویش مایه گذاشت و در روزگاری که اسلام گرایان فلسفه را شرک می دانستند درس فلسفه داد. اما فلسفه ای مبتنی بر نظریات سلبی. ایشان در اسرار الصلات فقط ایرادات مشرکین را نقد  و رد می کند و در اثبات نظرات خود همیشه می گوید: والله اعلم. در سیاست نیز ولایت فقیه را مطرح کرد. ولایت فقیه شعبه ای از ولایت الله است و این موضوع خوب فهمیده نشد. همانطور که خلفت اللهی بشر فهمیده نشد. نظریه اثبات گرایی اسلامی می گوید انسان جانشین خدا است، ولی منظورش این است که خدا را تشریفاتی نشان دهد مانند حکومت سلطنتی انگلیس! یا عقیده یهودیان که می گفتند: خدا جهان را آفرید و بعد به استراحت پرداخت. فلسفه روز جمعه از نظر آنها همین است: چه سکولارهای اسلامی چه یهودیان منحرف: خداوند جهان را در شش روز خلق کرد و روز هفتم(جمعه) استراحت کرد. در حالیکه آیت الکرسی می گوید: خداوند خسته نمی شود. و در جای دیگر می فرماید هر روز خداوند پر از مشغله است. فیلسوف اسلامی که حضرت روح الله از ان دم می زند: حرکت جوهری را بیان داشت مفهوم آن این بود که: دنیا مانند چراغ یا لامپ است اگر فیض خدا یعنی برق یک لحظه قطع شود جهان نابود می شود. و به همین جهت پیامبر فرموده : خدایا یک آن مرا به خودم واگذار نکن. پس خداوند در سیاست و قدرت اسلامی بر کرسی تکیه داده و حاضر و ناظر و در همه حال فرمانروا و به جزئیات حکمرانی می کند. اگر کسی هم از طرف ایشان می اید فقط واسطه فیض است نه عین فیض. لذا اگر خود را عین فیض بداند شرک است و همان پوزیتیویسم اسلامی. به خاطر همین تفکر انتقاد از دولت ها شکل می گیرد! مثلا همه فکر می کنند گرانی ها و یا ویروس کرونا و یا امثال آن تقصیر دولت است. زیرا دولت را همه کاره تصور می کنند و خدا را به فراموشی می سپارند. در حالیکه خدا می خواهد مردم را امتحان کند ولی انها فکر می کنند از خدا عاقلترند لذا برای مردم دلسوزی می کنند. حافط مثال نی را می زند: بشنو از نی چون حکایت می کند، که استاد الهی قمشه ای در تفسیر این شعر می گوید نی توخالی است از خودش حکایتی ندارد بلکه آنکس که بر او می دمد حکایت می کند. در تفسیر همه شعر های حافظ گفته اند منظور او امام حسین ع است. زیرا به سرهای بریده و انگشت بریده و غیره اشاره می کند. چرا که فلسفه سیاسی اسلام می گوید: حسین ع با همه عظمتش هیچ است او نقشی را بازی می کند که خدا برایش نوشته! در زمین خدا بازی می کند و سناریو او را بطور دقیق اجرا می کند. وقتی که همه هستی اش را در راه خدا دادو در گودال قتلگاه خودش هم زیر خنجر شمر قرار گرفت فقط یک حرف می زد: الهی رضا بقضائک یعنی خدایا آن نقشی که برای من تعیین کرده بودی بازی کردم و هیچ اعتراضی به فیلمنامه نداشتم. لذا هدف امام حسین نفی آنچه بود. و ایجاد خلا قدرت بود تا قدرت خدا ظهور پیدا کند. چون اگر قدرت برای خود می خواست باید با یزید بیعت می کرد.طالبان هم تا موقعی که خلا قدرت است محبوب هستند، ولی به محض اینکه بخواهند کلمه ای بگویند، باعث تفرقه بین خودشان و طعن دشمنان می شوند.

Theories of positivism in politics

Positivism is polytheism because it requires God under a scalpel! To explain it and then prove it. This theory led to the formation of Western or Eastern secularism, and everyone went to war with God, introducing belief in God as idealistic or subjective and unscientific, and equating it with magic. After the revolution, Iranian liberals worked hard and wrote it as textbooks at all levels. Of course, the author of all these textbooks was also one person. And there is still no news about Islam at all levels, and if there are texts, they must have been approved by orientalists or they must have said so! Imam Khomeini's movement arose from the denial of positivism, and he made a name for himself on this issue and taught philosophy in a time when Islamists considered philosophy as polytheism. But a philosophy based on negative theories. In Asrar al-Salat, he only criticizes and rejects the objections of the polytheists, and in proving his views, he always says: God knows best. In politics, he also introduced Velayat-e-Faqih. Velayat-e-Faqih is a branch of Velayat-e-Allah and this issue was not well understood. As the divine caliphate of man was not understood. The theory of Islamic positivism says that man is the substitute for God, but he means to show God as a ritual like the British monarchy! Or the belief of the Jews who said: God created the world and then rested. This is the philosophy of Friday for them: whether Islamic secularists or deviant Jews: God created the world in six days and rested on the seventh day (Friday). While Ayatollah Al-Kursi says: God does not get tired. Elsewhere, he says, God is busy every day. The Islamic philosopher, from whom Hazrat Ruhollah breathed: He expressed the movement of substance. Its meaning was: The world is like a lamp or a lamp. And for this reason, the Prophet said: O God, do not leave it to me. Therefore, God relies on a chair in Islamic politics and power, and is present, observer, and in all cases a ruler, and rules in detail. If someone comes from them, he is only a mediator of grace, not the same grace. Therefore, if he considers himself the same as grace, it is polytheism and the same as Islamic positivism. Because of this thinking, criticism of governments is formed! For example, everyone thinks that the high prices or the corona virus or the like are the fault of the government. Because they think of the government as omnipotent and forget God. Hafit gives the example of a reed: Hear of a reed because he tells it, that the divine master Ghomshei in the interpretation of this poem says that the reed is hollow, he does not tell a story about himself, but Anx who blows on him tells a story. In interpreting all of Hafez's poems, it is said that he means Imam Hussein. Because it refers to severed heads and severed fingers, and so on. Because the political philosophy of Islam says: Hussein, with all his greatness, is nothing. He plays the role that God has written for him! God plays on earth and executes his scenario accurately. When he spent his whole life in the way of God, Dadu was under the dagger of Shamar in the pit of his own massacre. Therefore, the purpose of Imam Hussein was to deny what was. And it was to create a power vacuum so that the power of God would appear. Because if he wanted power for himself, he would have to swear allegiance to Yazid.

نظریات الوضعیة فی السیاسة

الوضعیة هی الشرک بالآلهة لأنها تتطلب وجود الله تحت مشرط! لشرحها ثم إثباتها. أدت هذه النظریة إلى تکوین العلمانیة الغربیة والشرقیة ، وذهب الجمیع إلى الحرب مع الله ، وإدخال الإیمان بالله على أنه مثالی أو شخصی وغیر علمی ، ومساواته بالسحر. بعد الثورة ، عمل اللیبرالیون الإیرانیون بجد وکتبوه ککتب مدرسیة على جمیع المستویات. بالطبع ، کان مؤلف کل هذه الکتب المدرسیة شخصًا واحدًا أیضًا. ولا یوجد حتى الآن أی خبر عن الإسلام على جمیع المستویات ، وإذا کانت هناک نصوص فلا بد من موافقة المستشرقین علیها أو لا بد أنهم قالوا ذلک! نشأت حرکة الإمام الخمینی من إنکار الوضعیة ، وصنع لنفسه اسمًا فی هذه القضیة ودرّس الفلسفة فی وقت اعتبر فیه الإسلامیون الفلسفة شرکًا للآلهة. لکن فلسفة تقوم على نظریات سلبیة. فی أسرار الصلاة یکتفی بنقد ورفض اعتراضات المشرکین ، وفی إثبات آرائه یقول دائماً: الله أعلم. فی السیاسة ، قدم أیضًا ولایة الفقیه. ولایة الفقیه هی فرع من فروع ولایة الله وهذه المسألة لم تکن مفهومة جیدا. لم یتم فهم الخلافة الإلهیة للإنسان. تقول نظریة الوضعیة الإسلامیة أن الإنسان هو بدیل الله ، لکنه یقصد إظهار الله کطقوس مثل النظام الملکی البریطانی! أو عقیدة الیهود الذین قالوا: الله خلق العالم ثم استراح. وهذه هی فلسفة الجمعة عندهم: سواء کانوا علمانیین مسلمین أو یهود منحرفین: خلق الله العالم فی ستة أیام واستراح فی الیوم السابع (الجمعة). بینما آیة الله الکرسی یقول: الله لا یتعب. ویقول فی مکان آخر ، إن الله مشغول کل یوم. الفیلسوف الإسلامی الذی تنفس منه حضرة روح الله: عبَّر عن حرکة الجوهر ، وکان معناها: العالم کمصباح أو مصباح. ولهذا قال النبی: اللهم لا تترک لی. لذلک یعتمد الله على کرسی فی السیاسة والسلطة الإسلامیة ، وهو حاضر ومراقب ، وفی کل الأحوال حاکم ، ویحکم بالتفصیل. إذا جاء شخص منهم ، فهو مجرد وسیط للنعمة ، ولیس نفس النعمة. لذلک ، إذا کان یعتبر نفسه نعمة ، فهو تعدد آلهة ونفس الوضعیة الإسلامیة. وبسبب هذا التفکیر یتشکل انتقاد الحکومات! على سبیل المثال ، الجمیع یعتقد أن غلاء الأسعار أو فیروس کورونا أو ما فی حکمه هو خطأ الحکومة. لأنهم یفکرون فی الحکومة على أنها کلی القدرة وینسون الله. یعطی حفیت مثال القصبة: اسمع قصبة لأنه یرویها ، أن السید الإلهی غمشی فی تفسیر هذه القصیدة یقول أن القصبة جوفاء ، لا یروی قصة عن نفسه ، بل عنکس الذی ینفخ علیه. یروی القصة. فی تفسیر کل قصائد حافظ یقال إنه یقصد الإمام الحسین. لأنه یشیر إلى قطع الرؤوس والأصابع المقطوعة ونحو ذلک. لأن فلسفة الإسلام السیاسیة تقول: الحسین بکل عظمته لا شیء ، إنه یلعب الدور الذی کتبه الله له! الله یلعب على الأرض وینفذ السیناریو الخاص به بدقة. عندما قضى حیاته کلها فی سبیل الله ، کان دادو تحت خنجر شمر فی حفرة مذبحته. لذلک کان هدف الإمام الحسین هو إنکار ما کان. وکان الهدف هو خلق فراغ فی السلطة بحیث تظهر قوة الله. لأنه إذا أراد السلطة لنفسه ، فعلیه أن یبایع یزید.

په سیاست کې د مثبتو نظریو نظریات

مثبتیت شرک دی ځکه چې دا د سکالپیل لاندې خدای ته اړتیا لری! د دې تشریح کولو لپاره او بیا یې ثابت کړئ. دا تیوری د لویدیځ یا ختیځ سیکولریزم رامینځته کیدو لامل شوه ، او هرڅوک د خدای سره جګړې ته تللی ، په خدای باور یې د مثالی یا موضوعاتی او غیر ساینسی په توګه معرفی کوی ، او دا یې له جادو سره مساوی کوی. د انقلاب وروسته ، ایرانی لیبرالانو سخت کار وکړ او دا یې په هره کچه د درسی کتابونو په توګه ولیکله. البته ، د دې ټولو درسی کتابونو لیکوال هم یو کس و. او لاهم په ټوله کچه د اسلام په اړه هیڅ خبر نشته ، او که متنونه شتون ولری ، نو دا باید د ختیځ پوهانو لخوا تصویب شوی وی یا دوی باید داسې ویلی وی! د امام خمینی غورځنګ د مثبیت له انکار څخه راپورته شو ، او هغه پدې مسله کې د ځان لپاره نوم جوړ کړ او فلسفه یې په هغه وخت کې تدریس کړه کله چې اسلامپالو فلسفه شرک ګ consideredله. مګر یوه فلسفه د منفی تیوریو پراساس. په اسرار الصلوات کې ، هغه یوازې د مشرکینو اعتراضونه ردوی او ردوی ، او د خپلو نظریاتو په ثابتولو کې تل دا وایی: خدای ښه پوهیږی. په سیاست کې ، هغه ولایت فقیه هم معرفی کړه. ولایت فقیه د ولایت الله یوه څانګه ده او دا مسله په ښه توګه نه ده درک شوې. لکه څنګه چې د انسان الهی خلافت نه دی درک شوی. د اسلامی مثبتو نظریه وایی چې انسان د خدای بدیل دی ، مګر د دې معنی دا ده چې خدای د برتانوی پاچاهۍ په څیر د رسم په توګه وښیې! یا د یهودیانو عقیده چې ویل یې: خدای نړۍ جوړه کړې او بیا آرام شوی. دا د دوی لپاره د جمعې فلسفه ده: که اسلامی سیکولریست وی یا شیطانی یهودان: خدای نړۍ په شپږو ورځو کې رامینځته کړې او په اوومه ورځ (جمعه) یې آرام کړی. پداسې حال کې چې آیت الله الکرسی وایی: خدای مه ستړی کیږئ. بل چیرې ، هغه وایی ، خدای هره ورځ بوخت دی. اسلامی فیلسوف ، چې له هغه څخه حضرت روح الله تنفس کاوه: هغه د مادی حرکت څرګند کړ. د دې معنی دا وه: نړۍ د څراغ یا څراغ په څیر ده. او د دې دلیل لپاره ، پیغمبر وویل: ای خدایه ، دا ما ته مه پریږده. له همدې امله ، خدای په اسلامی سیاست او ځواک کې په یوه څوکۍ تکیه کوی ، او حاضر ، کتونکی ، او په هر حالت کې یو واکمن دی ، او په تفصیل سره قواعد لری. که څوک له دوی څخه راشی ، هغه یوازې د فضل منځګړی دی ، نه ورته فضل. له همدې امله ، که هغه ځان د فضل په څیر وګidersی ، دا شرک دی او ورته اسلامی مثبتیت دی. د دې فکر له امله ، په حکومتونو انتقاد رامینځته کیږی! د مثال په توګه ، هرڅوک فکر کوی چې لوړې بیې یا کورونا ویروس یا ورته ورته د حکومت ګناه ده. ځکه چې دوی حکومت د قادر په توګه فکر کوی او خدای هیروی. هافیت د یوه ریښې مثال ورکوی: د یوه ریښې اوریدل ځکه چې هغه ورته وایی ، چې د دې شعر په تفسیر کې د خدای ماسټر غومسای وایی چې ریښی خالی دی ، هغه د ځان په اړه کیسه نه کوی ، مګر انکس چې په هغه باندې ګوزار کوی یوه کیسه کوی. د حافظ د ټولو شعرونو په تفسیر کې ، ویل کیږی چې هغه د امام حسین معنی لری. ځکه چې دا مات شوی سرونه او ټوټه شوې ګوتو ته اشاره کوی ، او داسې نور. ځکه چې د اسلام سیاسی فلسفه وایی: حسین ، د هغه ټول عظمت سره ، هیڅ شی ندی. هغه هغه رول لوبوی چې خدای د هغه لپاره لیکلی دی! خدای په ځمکه لوبې کوی او د هغه سناریو په دقت سره اجرا کوی. کله چې هغه خپل ټول ژوند د خدای په لاره کې تیر کړ ، دادو د خپل قتل عام په کندې کې د شمر تر خنجر لاندې و. له همدې امله د امام حسین موخه د هغه څه رد کول و. او دا د بریښنا خلا رامینځته کول و ترڅو د خدای ځواک څرګند شی. ځکه چې که هغه د ځان لپاره ځواک غواړی ، نو هغه به یزید ته بیعت وکړی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد