لباس پوشیدن در ظاهر برای مبارزه با طبیعت است یعنی آدمی لباس میپوشد تا در مقابل سرما خود را حفظ کند اما این تمام هدف انسان از لباس پوشیدن نیست؛ از هنگامی که جنگ آغاز شد، طرز لباس پوشیدن نیز با جنگ هماهنگ شد زیرا در میدان جنگ، اگر لباسها مشخص نبود چه بسا افراد خودی به دست خودی کشته میشدند و لذا تفاوت و اختلاف در لباس، حتی تضاد آن در مسألهی جنگی خیلی اهمیت داشت، چه هنگام جنگ و چه بعد از جنگ که باید کشتهها و زخمیها را شناسایی میکردند.
اهمیت لباس در شناختن دوست و دشمن تا آنجاست که پیامبر اسلام (ص) میفرماید: لا تلبسوا ملابس اعداءنا؛ لباس دشمنان ما را نپوشید یا در جایی دیگر تشبه به کفار را حرام میداند. البته این مسأله فقط مربوط به میدان جنگ سخت نیست، بلکه به میدان جنگ نرم نیز مربوط میشود. در واقع، پوشیدن لباس یک نوع جنگ با طبیعت است ولی جنگ با سنن و آداب نیز به شمار میرود. مثلاً میگویند وقتی اردشیر بابکان، شورش اعراب بدوی حجاز یعنی عربستان فعلی را سرکوب کرد، برای اینکه آنان دوباره علیه دولت مرکزی قیام نکنند، دستور داد تمام مردم عرب، روسری زنان ایرانی بر سر کنند! یعنی آنان را با زن بودن حقیر کرد. لباس ایرانیان در همه جای دنیا طرفدار داشت و تمام دنیا از ابتدا به روش ایرانیان لباس میپوشیدند و پوشش کامل داشتند؛ حتی نقل قول است که دانایی لقمان حکیم از آن جهت بود که بسیار پوشیده بود. کم پوشیدن یا سبک پوشیدن از دو جهت به ضرر جامعه است؛ یکی از لحاظ برانگیختگی روانی و به اصطلاح رواج گناه و دیگری کم مصرف بودن که سبب کاهش تولید میشود. هم اکنون آمار نشان میدهد که صنعت نساجی در کشورهای شرقی همیشه پر رونقتر از کشورهای غربی بوده زیرا غربیان، لباس کمتری استفاده میکنند ولی شرقیها به لباس بیشتر اهمیت میدهند. تقلید از البسهی ایرانی تا سالهای اخیر نیز ادامه داشت. مثلاً لباسی که در مراسم فارغالتحصیلی، دانشجویان به تن میکنند، معمولاً همان عبا و عمامه است که بیشتر علمای ایرانی مثل عمر خیام و حکیم ابوالقاسم فردوسی و ابنسینا آن را میپوشیدند که به علت سختی تقلید از غربیها، آن را با طراحی گرافیکی، سبکتر و سادهتر کردهاند. حتی روش پوشیدن این لباس و ایام آن درست مانند مراسم عمامهگذاری حوزههای ایران است. تنها فرقی که دارد این است که در حوزهی ایران، عمامه حفظ میشود ولی در غرب، عکس یادگاری گرفته شده و آن عکس را حفظ میکنند. در لباس زنان نیز چینهای دامن با نام پلیسه طراحی میگردد، اما چرا در قرون معاصر و مخصوصاً قرن بیستم، ناگهان همه چیز معکوس میشود؟ دلیل آن، مبارزه با روند حاکمیتی ایران بر جهانیان بوده است. تجربهی بیرون راندن ایرانیان از اسپانیا به وسیلهی فساد و فحشا، دولت آمریکا را بر آن میدارد تا هر چه را که مربوط به ایرانی است را از تمام آثار تاریخی پاک کند. مثلاً شعر سعدی که بر تارک سازمان ملل بود و اساساً فلسفهی ایجاد سازمان ملل را روشن میکرد یا از بین برده شد یا آن را بیاهمیت کردند، اما این همه هجوم فرهنگی نتیجه نمیداد تا لباس را تغییر دهند! به همین جهت در کشورهایی که فرهنگ ایرانی داشتند، به شدت به رواج فرهنگ ضد ایرانی مشغول شدند؛ آنان کاری نداشتند که فرهنگ ضد ایرانی چه باشد. اولین کشور مورد نظر آنان ترکیه بود زیرا ترکیه از زمان عثمانیها زمینهی مخالفت با ایران را داشت؛ لذا تمام خطالرسم فارسی را به عنوان خط عربی حذف کردند و به جای آن حروف انگلیسی گذاشتند. البته تا سالها نشریات و کتب به دو زبان فارسی و خطالرسم انگلیسی بود ولی بعدها فارسی را به طور کلی حذف و حتی آن را در آثار تاریخی نابود کردند. هر چند هنوز هم آثاری در ترکیه باقیمانده و اسامی فارسی، زنده است. آنان زمانی توانستند تیر خلاص به این روند بزنند که حجاب زنان و لباس مردان را هم تغییر دادند. در ایران نیز رضاخان زمانی توانست فرهنگ غربی را مسلط کند که لباس مردان را به کلاه پهلوی و لباس زنان را به بیچادری تغییر داد. البته این روند هنوز در مدارس ادامه دارد، یعنی در ایران در داخل مدرسه کسی حق ندارد، چادر سر کند! چادر اگر باشد تا پشت در مدرسه است! البته کسی به زور چادر از سر زنان بر نمیدارد، بلکه به قول دکتر شریعتی، غرب دست زور خود را از روی سر برداشته و توی سر کرده است. امروزه، طوری دانشآموزان تربیت شدهاند که از ابتدا اصلاً به چادر توجهی ندارند و با مانتو و روسری به مدرسه میآیند و اگر هم به اصرار پدر یا برادر، چادر سر کنند فقط تا در مدرسه است. تمام اینها تحت همان شعار رضاخانی "وحدت در پوشیدن لباس" است! و البته تقصیر کسی هم نیست؛ روندی است که در مملکت در حال طی شدن است و شاید کسانی که این کار را میکنند خودشان نمیدانند چکاری انجام میدهند و معلوم است دختری که در دوران دبیرستان چادر سر نکرده، بعد از دبیرستان نیز چنین روشی را نمیپذیرد؛ لذا چادر به عنوان لباس برتر و نشانهی ملی رو به زوال میرود. البته این اتفاق چندان مهم نیست زیرا حجاب که تنها چادر نیست! اما کسانی که سیاستمدار هستند میدانند این منطق حد توقف ندارد، یعنی کسی که چادر ملی را کنار گذاشت، بسیار ساده است که مانتو و شلوار را هم کنار بگذارد. زیرا معمولاً در منطق این نوع افراد، نکات مثبت هر چیزی به نظرشان بد میرسد! مثلاً کسانی که با اسلام مخالفند نه به دلیل خرافات آن، بلکه دقیقاً به دلیل عدالتخواهی آن، مخالفند! معاویهها نماز میخواند ولی مخالف علی (ع) بود، پس آنها با نماز خواندن علی (ع) مشکل نداشتند، حتی تبلیغ میکردند که علی (ع) نماز نمیخواند تا خودشان بیشتر جانماز آب بکشند!