شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

جنگ برنامه‌ریزی‌ها برنامه‌ریزی

برنامه‌ریزی در جهان دچار بحران شدیدی شده و تمام ابزار‌های برنامه‌ریزی بر هم ریخته است. امروز دیگر برنامه‌ریزی به صورت سخت معنا ندارد و برنامه‌ریزی‌ها به صورت انعطاف‌پذیر است؛ یعنی هر چه پیش آید خوش آید. البته باید دانست برنامه‌ریزی یا (planning) یکی از اصول مدیریتی بود که هنری فایول و بعد از او، تمام دانشمندان مدیریت مطرح کردند.
 آن زمان، برنامه‌ریزی سخت یا بدون تغییرات از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود، به طوری که مثلاً می‌گفتند برنامه‌ی کوتاه‌مدت و میان‌مدت و درازمدت باید طوری برنامه‌ریزی شود که همه چیز را در خود داشته باشد و ما نباید کار را به قضا و قدر بسپاریم. تا مدت‌ها کار بی‌برنامه مورد انتقاد قرار گرفت و برنامه‌ریزی به عنوان رکن رکین تمدن غرب مطرح شد، به طوری که با برنامه‌‌ریزی به سوی سقوط دولت‌ها رفتند. مثلاً می‌گفتند انگلیس از 60 یا 70 سال پیش تمام برنامه‌اش را تدارک دیده است و کار به جایی رسید که گفتند هیچ برگ درختی به زمین نمی‌افتد، مگر این‌که سیاست و برنامه‌ریزی انگلیس باشد! حتی سیاست در این برهه (policy) بخشی از برنامه‌ریزی شد و تاکتیک و استراتژی در این چارچوب معنا پیدا کرد و هدف‌گذاری‌ها نیز در همین راستا تعیین و ارزیابی شدند. کار به جایی رسید که سازمانی به نام برنامه‌ریزی درست شد و حتی به مقامات عادی هم قناعت نکرد و به معاونت ریاست جمهوری و یکی از مهم‌ترین آن‌ها تبدیل شد. در آمریکا، برنامه‌ریزی چنان رشد یافت که می‌گفتند سازمان برنامه‌ی آمریکا یک ماتریس 2500 عنصری دارد که تمام عوامل مؤثر در بودجه، در آن با ضرایب خودش معلوم شده است؛ به طوری که اگر فرضاً قیمت یک کالا عوض شود، به راحتی اثر آن در تمام کالا‌ها دیده می‌شود و حتی تغییرات آن در (GNP) تولید ملی و حسابداری ملی نشان داده می‌شود. یکی از متخصصان برنامه‌ریزی که مدرک دکترای برنامه‌ریزی را از یکی از دانشگاه‌های آمریکا گرفته بود و دکتر منصوری نام داشت، می‌گفت که در آن کشور همه چیز برنامه‌ریزی شده است؛ حتی پارتی شبانه! وی می‌گفت پایان‌نامه یا تز دکترای من در خصوص برنامه‌ریزی یک پارتی شبانه بود که باید با روش هرمی دوبینال، افراد دعوت می‌شدند! باید افراد همان‌طور که من برنامه‌ریزی می‌کردم، دعوت و حاضر می‌شدند. وی البته عمرش وفا نکرد ولی در دوران تصدی خود، دانشگاه رسول اکرم (ص) را در دامغان پایه‌گذاری و سمینارها و همایش‌های زیادی برقرار کرد. در ایران نیز چنان‌که شاهد بودیم سال‌ها سازمان برنامه بدون هیچ تغییری در ایران حکومت می‌کرد و این اواخر نیز که مثلاً منحل شد، مقامش بالاتر رفت و راهبردی‌تر شد! و اکنون عنوان معاونت برنامه و نظارت راهبردی رییس‌جمهور را به خود اختصاص داده است. البته از این سازمان نیز انتظار معجزه نمی‌رود؛ چه افراد‌‌ همان افراد و تحصیلات‌‌ همان و رزومه‌ها همه تکراری، اما مهم این است که این برنامه‌ریزی دچار تحولات وسیعی شد. یکی از عوامل اصلی این تحولات، انقلاب اسلامی ایران بود؛ وقوع انقلاب اسلامی ایران تمام برنامه‌ها را بر هم ریخت. از این‌جا بود که جنگ جهانی برنامه‌ریزی آغاز شد. تعدادی که به برنامه‌ریزی سخت اعتقاد داشتند، بر پایه‌ی اعتقادات خود ماندند و انقلاب اسلامی ایران را برنامه‌ای از پیش طراحی شده توسط انگلیس دانستند که با عوامل خود درصدد است به نام دین و مذهب با نفوذ شوروی مقابله کند! عده‌ای هم آن را نتیجه‌ی برنامه‌ریزی متمرکز شوروی دانستند. آن‌ها معتقد بودند که سیستم متمرکز برنامه‌ریزی شوروی بر پایه‌ی مارکسیسم است. مارکسیسم مکتبی علمی است که بعد از برنامه‌ریزی علمی کاپیتالیسم یا سرمایه‌داری آمده و به لحاظ زمانی، تکامل‌یافته‌ی نظریه‌های قبلی است. بر این اساس، شوروی سابق برای مقابله با آمریکا، مذهب را در ایران وسیله قرار داد تا آمریکا را بیرون انداخته و همه چیز را تحویل شوروی دهد. البته هر دو شواهدی داشتند. مثلاً پیروزی دانشجویان خط امام در پیش‌دستی در مقابل چریک‌های فدایی خلق در آن زمان برای فتح لانه‌ی جاسوسی، این موضوع را تأیید می‌کرد که برنامه‌ریزی شوروی‌ها قوی‌تر بود. نفوذ مجاهدین خلق در ارکان حکومتی و ارسال و مراسلات اسناد، به دست سعادتی نامی، این شواهد و قراین را تکمیل می‌کرد، اما در مقابل، انگلیس‌مدارها می‌گفتند که انگلیسی‌ها حتی به خودشان هم فحش می‌دهند تا کسی به آن‌ها شک نکند! رفت و آمد برخی سران انقلاب به انگلیس مخصوصاً در موارد درمانی و پزشکی را دلیل وابستگی این انقلاب به انگلیس معرفی می‌کردند و می‌گفتند سال‌ها انگلیس نقشه می‌کشد تا یک روزی نتیجه‌ی آن را ببرد. از جمله مواردی که به این تئوری‌ها کمک می‌کرد، استفاده‌ی بیش از حد رسانه‌های ایرانی از اخبار و اطلاعات منتشره از سوی آژانس‌های غربی بود. بیش‌ترین تجارت ایران نیز با انگلیس و آمریکا بر این فرضیه‌، مهر صحت می‌گذاشت و هر چه رهبری انقلاب می‌گفت، آمریکا شوروی را نیز بازی داده یا می‌گفتند آمریکا از شوروی بدتر و انگلیس از هر دوی آن‌ها بد‌تر و پلید‌تر، نه به گوش احسان طبری توده‌ای فرو می‌رفت و نه به گوش امیرانتظام و یا دکتر یزدی آمریکایی، تا این‌که شوروی فرو پاشید! گفتند که این هم برنامه‌ریزی آمریکا بوده است! یعنی پیام امام خمینی (ره) به گورباچف را نادیده گرفته و حضور چند انقلاب رنگی در این سرزمین‌ها را باور کردند؛ نفوذ اسلام را در کشورهای آسیای میانه انکار کردند ولی حضور آمریکا را در مناقصه‌های نفتی، پررنگ نشان دادند. اکنون نیز که آمریکا با سیل خروشان نهضت‌های عربی اسلامی روبه‌روست، باز می‌گویند این هم برنامه‌ریزی خود آمریکاست تا دست ایران را در تمام آشوب‌ها نشان دهد، اما نمی‌دانند این ذهن متحجر آن‌ها در برنامه‌ریزی، غیر قابل انعطاف است که این‌گونه حکم می‌کند وگرنه برنامه‌ریزی، اکنون برنامه‌ریزی‌ای است که انعطاف‌پذیر یا Relax باشد و سازمان‌ها نباید در مقابل تغییرات بیرون، فریز باشند بلکه باید این تغییرات را بپذیرند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد