شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

جنگ مناقصه‌ها!

مناقصه از دو جهت، یک جنگ نرم است. یکی از لحاظ داخلی و دیگری در سطح بین‌المللی. از جهات داخلی، استقرار قانون و نهادینه کردن مناقصه‌ها و مزایده‌ها امری مشکل و مسأله‌ساز است زیرا ماهیت انسان بر قانون‌گریزی تا حد متوجه نشدن دیگران است و لذا هر قانونی در سیر مراحل تکاملی خود با موانعی روبه‌روست که‌ گاه از اجرای آن جلوگیری و‌ گاه آن را از اهداف خود منحرف می‌کند.
مناقصه از جمله قوانینی است که بر پایه‌ی عدالت اجتماعی بنا می‌شود و خود نیز برپاکننده‌ی عدالت اجتماعی و اقتصادی است. از لحاظ مفهومی، مناقصه و یا مزایده یعنی شرایط را برابر کردن تا همه در مقابل قانون مساوی باشند. این از مفاهیم اصلی قانون‌گذاری است، چون قانون‌گذاری به دنبال غیر شخصی کردن (Depersonalization) امور اداری کشور است. وقتی دولت، کالاهای مازادی دارد که باید آن‌ها را بفروشد، مردم نیز به عنوان خریدار باید از شرایط مساوی برای خرید برخوردار شوند. این امر چه در مرحله‌ی طرح یا اطلاع‌رسانی و یا در مرحله‌ی انتخاب باید دیده شود، مثلاً اطلاع‌رسانی مزایده‌ها اگر به مسیر درستی هدایت نشود، افراد کم‌تری از آن اطلاع می‌یابند و لذا چه بسا کسانی که ممکن بود شرایط بهتری پیشنهاد ‌دهند، در اثر عدم دستیابی به منابع اطلاع‌رسانی اصلاً متوجه آن نمی‌شوند. عکس قضیه، رانت‌خواری است یعنی اگر اطلاع‌رسانی، شفاف نباشد می‌توان ادعا کرد که هدف رانت‌خواری در آن بوده، البته به استثنائات از قبیل سرّی بودن معاملات یا محرمانه بودن آن نیز نباید استناد کرد. لذا هرگونه رانت‌خواری در این مرحله باعث نارضایتی از دوسو می‌شود؛ یکی آنان که برنده نشدند به اصطلاح می‌گویند که پارتی‌بازی شده است و از شرکت در مناقصه‌ها یا مزایده‌های بعدی منصرف می‌شوند و جای آن‌ها را شرکت‌ها یا گروه‌هایی پر می‌کنند که بیش‌تر به روابط می‌اندیشند نه ضوابط و لذا به طور طبیعی، وقتی برنده شدند مشخص است که کار، درست پیش نمی‌رود و به عنوان مثال، اتومبیلی که ارزش جهانی آن 7000 دلار است، قیمت تمام شده‌ی آن 12000 دلار اعلام می‌شود و یا هر نوع پل یا سد و یا راه‌های مواصلاتی  که ساخته می‌شود هم از لحاظ زمانی و هم از نظر فنی به زیان بیت‌المال می‌شود. در بسیاری از موارد مردمی که در جنگ‌های سخت دوام می‌آورند و از سختی‌های آن ناراحت نمی‌شوند، کوچک‌ترین علامت بی‌عدالتی یا رانت‌خواری، آنان را دچار افسردگی شدیدی می‌کند، به طوری که از فعالیت‌های روزمره‌ نیز دست می‌کشند و به اصطلاح می‌گویند هر نوع فعالیت در این سیستم کمک به آن است. کم کم این نوع رانت‌ها باعث ایجاد یک پروسه‌ی دایمی و درست کردن یک پیله به دور خود و محدود کردن افراد یا شرکت‌ها به تعداد انگشتان دست است. تمام این‌ها باعث‌ شکنندگی سیستم اقتصادی و بعدها سیستم سیاسی یک جامعه می‌شود؛ لذا می‌بینیم برای توجیه این حالت سخن‌های قشنگی هم گفته می‌شود. مثلاً در زمان نخست وزیر هویدا، وی می‌گفت ما پول نفت را داریم و لذا نیاز به کارکردن نداریم؛ این البته از شعار‌های کار‌شناسان و مشاوران آمریکایی و مستشاران آن‌ها در ایران بود که می‌گفتند شما دست به هیچ کاری نزنید و تمام کار را به ما واگذار کنید. این مسأله، بُعد بین‌المللی مناقصه را به وجود می‌آورد و ما به سادگی می‌بینیم که تا مدت‌ها تمام کار‌های ایرانیان در دست خارجی‌ها بوده است. از زمانی که ویلیام ناکس دارسی به دربار قاجار راه یافت، این طرز تفکر ترویج شد. آن‌ها به قاجاریه می‌گفتند که ما این زمین‌هایی که بدبوست، از آن بوی قیر می‌آید و آن‌ها را سیاه کرده؛ از شما می‌خریم یا اجاره می‌کنیم و به شما پول می‌دهیم تا به فرنگستان بروید و خوش بگذرانید. این امر چنان به مذاق قاجاریه خوش آمده بود که از زمین‌فروشی به وطن فروشی روی آوردند و هر بار در مقابل مبلغ ناچیزی سرزمین و یا بخشی از آن را می‌فروختند، از گمرکات گرفته تا زمین‌های زراعی و نفت‌خیز، یکی پس از دیگری به باد فنا رفت. این‌که تا سال‌ها این‌طور رفتار می‌کردند عجیب نبود، عجیب‌تر آن بود که در مناقصه‌ها و مزایده‌های بعد از انقلاب اسلامی نیز اکثراً کشور‌های خارجی برنده می‌شدند. اگر انگلیس بدنام می‌شد؛ به سراغ فرانسه، آلمان و حتی اتریش و سوئد و دیگر کشور‌ها می‌رفتند. هیچ شرکت ایرانی نبود که بتواند با آن‌ها مقابله کند تا جایی که لفظ مناقصه اصلاً مطرح نمی‌شد و یا اگر مطرح می‌شد، تمام مراحل اجرایی آن از جمله زبان اطلاع‌رسانی آن به انگلیسی تدریس می‌شد تا ضد انگلیسی‌ها مهلت نشست در مجمع را نداشته باشند. بُعد بین‌المللی آن نیز در دو حالت به ضرر اقتصاد است؛ از یک‌سو منابع به میزان نامعین و نامحدودی به کشورهای خارجی سرازیر می‌شود و از سوی دیگر، کار‌آفرینی و اشتغال، سرکوب شده و از بین می‌رود. اکنون در بیش‌تر کشورهای عربی که صاحب نفت هستند، کارخانه‌ی مهمی وجود ندارد. یعنی مردم در این کشور‌ها به دو دسته‌ی شاخص تقسیم شده‌اند؛ کسانی که دستی در چاه‌های نفت دارند و کسانی که ندارند. آن‌هایی که دستی در چاه‌های نفت دارند، همگی مصرف‌گرا بوده و به خوش‌گذرانی اعتیاد پیدا کرده‌اند. اغلب آن‌ها در آمریکا یا اروپا مخصوصاً در ایتالیا صاحب شهرک‌های خوش‌گذرانی هستند و اقتصاد غرب را این نوع ولخرجی‌ها سیاست‌گذاری می‌کند. مثلاً در سیسیل ایتالیا، هر ماه گروهی از خانواده‌ی سلطنتی عربستان می‌آیند و مردم آن‌جا را طلاباران می‌کنند و مردم سیسیل هم جز خوش‌خدمتی به این اعراب طلا‌آفرین، کار دیگری ندارند. طبیعی است خانواده‌ی سلطنتی نمی‌تواند شامل همه‌ی طبقات شود و حداکثر، ایجاد یک طبقه‌ی جدید یا هزار فامیل است. بقیه مردم در طبقاتی قرار می‌گیرند که نسبت مستقیمی با چاه‌های نفت ندارند؛ لذا اغلب در فلاکت و فقر زندگی می‌کنند. می‌توان گفت مناقصه‌ها و مزایده‌ها برخلاف آن‌چه داخلی و غیر مهم معرفی می‌شود، یک تعامل بین‌المللی و عدم اجرای صحیح آن یک جنگ نرم است که از سوی شرکت‌های چند ملیتی هدایت می‌شود. یعنی نباید ساده‌اندیش بود و تصور کرد با تغییر چند نفر یا چند ماده‌ی قانونی، مناقصه‌ها خوب اجرا خواهد شد یا اگر انتقاد و فحش داده شود، سرعت بیش‌تری پیدا می‌کند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد