نقلاب و ضد انقلاب
هر انقلابی اگر به موقع نباشد، ضد انقلاب است. درست هنگامی که مردم نیاز به آرامش دارند ندای انقلابی مانند ندای جغد در ویرانهها شوم است و برعکس وقتی که مردم نیاز به انقلاب دارند، سکوت کرکسها و لاشخورها برای شکار است نه برای اندیشیدن و لذا میبینیم که مرز انقلابی بودن تا ضد انقلابی بودن بسیار باریک و شاید نازکتر از مو باشد؛
هر کس که اینها مرزها را خوب نشناسد بر روی لبهی تیغ راه میرود و ممکن است هر لحظه سقوط کند! از این رو، شناخت ماهیت انقلاب بسیار مهم و شناخت موقعیت زمانی و مکانی هم لازم است. اگر همه چیز به موقع نباشد مانند این است که برای به دنیا آمدن کودکی تلاش کنیم که هنوز شش ماهه نیز نشده است. در نتیجه چیزی جز جنین متعفن که باید دفن شود نخواهیم داشت. بنابراین برای بررسی موضوع باید بدانیم چرا اصلاً کلمهی انقلاب وارد عرصهی لغات شد. در گذشته کلمهی تمدن (civilizations) به کار میرفت، یعنی هر نوع تغییری را تغییر در تمدن میدانستند لذا ساسانیان برای خود تمدنی داشتند، رومیان نیز همینطور و به محض انقراض یک سلسله یا یک حکومت، تمدن جدیدی نامگذاری یا آغاز میشد و آرنولد توین بی، مورخ شهیر معاصر، حدود 36 تمدن را شناسایی کرده و نام برده است، اما او با تعصب تمام، آخرین تمدن را تمدن غرب نامیده و معتقد است که بعد از آن تمدنی به وجود نخواهد آمد و اگر خیلی اصرار شود، عصر بربریت به همراه جنگ سوم جهانی بر جهان حاکم خواهد شد؛ لذا تغییر حکومتها و یا سلسلههای پادشاهان به جای تمدن انقلاب نام گرفت، مثلاً نابودی تزارها در روسیه، انقلاب روسیه نام گذاشته و انقراض پادشاهی چین در آن کشور و یا انقراض پادشاهی در ایران به همین ترتیب انقلاب (revolution) نامگذاری شد و این هم به دست جامعهشناسانی که در غرب تحصیل کرده و از شاگردان آرنولد بودند پیگیری و تثبیت شد. آنها انقلاب را در مقابل حفظ وضع موجود یا (institution) آوردند و طبیعتاً در دستهبندی، کسانی که محافظهکار بودند در یک طرف و انقلابیون در طرف مقابل ایستادند. مثلاً در انگلستان که هنوز پادشاهی برقرار میباشد حزب محافظهکار قوی است ولی در فرانسه که جمهوری است وضع گروههای چپ یا انقلابی خوب است. البته در طول زمان هر دو گرایش بر هم تأثیر میگذارند چنانچه در انگلستان حزب کارگر هم به وجود میآید و یا در فرانسه راستگرایان هم برخی مواقع پیروز میدان میشوند اما سقف تغییرات محدود است. زیرا تا زمانی که ملکه زیر سؤال نرفته حزب محافظهکار یعنی هواداران ملکه هم اگر کنار بروند حزب کارگر هم روی کار بیاید باید مطیع ملکه باشد و برعکس اگر در فرانسه احزاب راستگرا موفق شوند باید به رییسجمهور احترام بگذارند. یا در چین با اینکه انقلابیون خودشان دچار تغییر شدند و رویزیونیسم و تجدید نظر طلبی را باب کردند ولی هرگز موفق نشدند شاه را برگردانند و یا در افغانستان و ایران هم با اینکه شاههای مخلوع زنده بودند و هوادارانی هم داشتند، نتوانستند آنها را به اریکه قدرت بنشانند. اکنون در آستانهی سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی شاهد سرنگونی برخی دولتهای منطقه هستیم. در یک کشور مسلمان مانند تونس که هیچ کس اجازه نداشت نماز بخواند چه حبیب بورقیبه که کمونیست تمام عیار بود و چه رییسجمهور اخیر که جمعاً سی سال حکومت کمونیستی داشتند، اکنون با برقراری نماز جمعه به عنوان نماد اسلامگرایی حرکت خود را تفسیر کردند. اکنون تونس دو راه دارد یا باید مطیع انقلاب اسلامی شود یا اینکه باز به دامن غرب برگردد و به عنوان دموکراسی حکومت کمونیستی را بپذیر. طبیعی است اگر این انقلاب در کشورهای همسایه هم بروز کند، کنترل آن سختتر شده و غرب ناتوان خواهد بود که البته پیشبینیها حاکی از همین امر است؛ یعنی غرب چون همه حرفهای خود را قبلاً زده است لذا حرف تازه نخواهد داشت و میدان برای یکهتازی انقلاب اسلامی باز خواهد بود. تنها اشتباهی که در اینجا ممکن است رخ دهد این است که رهبران ضعیف نتوانند در پیش پای مردم حرکت کنند و مردم بدون رهبر منطقهای بمانند. مثلاً وقتی بن علی رفت بنا بر گفتهی امام جمعه موقت تهران غرب خواست فردی را بر آنان تحمیل کند و همان سیستم قبلی را ادامه دهد ولی مردم تظاهرات خود را شروع کردند و مدعی هستند تا محو کامل بقایای رژیم سابق به این اعتراضات خود ادامه خواهند داد. البته این ایراد از یک جنبه قابل ترمیم است و آن اینکه به جای تعدد رهبری یا رهبری منطقهای به رهبری واحد و جهانی اندیشیده شود و مردم تونس تنها راه رهایی خود را در کسی ببینند که مطیع امر ولایت است نه آنکه نامش بن علی باشد ولی بن یزید باشد! و کسانی که در تونس یا اردن و یا مصر در طول این سی سال موضع روشنی نسبت به انقلاب اسلامی داشتهاند، باید خودی نشان دهند تا مردم از انتخاب اصلح استفاده نمایند. چنین کسانی حداقل یک تضمین دارند و آن اینکه انقلاب اسلامی را قبول داشتهاند و حاضر نخواهند بود دوباره کشورشان به دامن غرب یا شرق بیافتد. انتخاب یک رهبر انقلابی که با رهبری انقلاب اسلامی ایران همسو باشد برای آنان وحدت و یکپارچگی به دنبال خواهد داشت و از همین جا شیطنت دشمنان مشخص خواهد بود، یعنی دشمنان انقلاب اسلامی تونس کسانی هستند که بخواهند بین انقلاب اسلامی ایران به عنوان مادر انقلابهای اسلامی جهان تفرقه بیاندازند، اما همه کوشش آنها فقط به ماهوارهها محدود خواهد بود زیرا انقلاب اسلامی بزرگترین خصیصهاش سترون کردن نیروهای نظامی و سلاحهای کشتار جمعی غرب است. یعنی امروزه غرب نمیتواند به 3600 کلاهک هستهای خود در مقابله با انقلاب اسلامی ایران کوچکترین تکیهای داشته باشد زیرا دیگر هیچ کس از این سلاحها نمیترسد و بدتر از آن اینکه غرب نیز در یک موضع انفعالی خود در شعارهایش ضد کلاهکهای هستهای شده است! و این نکتهای است که غرب را در گردابی انداخته که خود بر علیه تولیدات خود شعار دهد. این روش پدافندی بسیار مثبت بوده و آثار آن در جلوگیری از جنگ هستهای تاکنون فعال عمل کرده است.