وقتی آلمانها کشورهای اروپایی را تصرف کردند، یکی از شعارهای کشورهای تحت اشغال این بود که اگر ما در جبههی نبرد نظامی نتوانستیم آلمانها را شکست دهیم ولی در نبردهای میدانهای ورزشی مخصوصاً فوتبال، آنها را شکست خواهیم داد.
چندین بار نیز در مسابقات بین آلمانهای نازی و اسیران جنگی، این اسیران جنگی بودند که برندهی میدان میشدند. از همین جا بود که فوتبال در اروپا اهمیت سیاسی- اجتماعی یافت و نبرد در میدان فوتبال نیز به نبرد در میدان جنگ تشبیه شد. حتی در ایران وقتی به شخصی میگویند ژنرال، خودشان متوجه نیستند که القاب نظامی و جنگی را در فوتبال جاسازی میکنند و مجبورند برای این ژنرال، سلطان هم در نظر بگیرند و یا سرجوخه هم بتراشند! همچنین بازی فوتبال را به نبرد ترجمه میکنند و قهرمانان آن را قهرمانان ملی، همپای رزمندگان جبههها و شاید هم برتر میدانند. چرا که قهرمانان جبههها هر چقدر هم کوشش میکردند، نتیجهاش تنها این بود که پرچم ایران را در مرزها برافراشته نگهدارند؛ ولی رزمندگان عرصهی ورزش این پرچم را در قلب دشمن میافراشتند و سرود جمهوری اسلامی را در گوش آنان میخواندند؛ اگر رژیم صهیونیستی در تحریم نبود، این ورزشکاران میتوانستند در دل رژیم صهیونیستی نیز سرود ایران را بخوانند، همچنین تعداد مرتبهای که پرچم آن در ایران برافراشته و یا سرود آنان خوانده میشد، بیشتر میشد! در سالهای قبل از انقلاب اسلامی نیز مردم ایران، برنده شدن از اسراییل را یک پله بیشتر از دیگر کشورها جشن گرفتند و این همه نشان از اهمیت این موضوع در رابطهی نظامی بین کشورهاست؛ خانم حدیثه خردمنش که مقام دوم کونگفوی دختران را در ایران دارد، میگوید که اگر توجهی که به ورزش فوتبال میشود و در نهایت، یک مدال هم نمیآورد، به ورزشهای رزمی مخصوصاً ورزشهای رزمی دختران شود، شاید از 20 مدال نیز بیشتر بتوانند به جامعهی ورزشی اهدا کنند. استادی که نزدیک به 20 سال در میدان نبردهای رزمی ویلچرنشین شده و هیچ بیمه یا درآمدی ندارد، ضمن گلایه از وضعیت قهرمانان فراموش شده میگوید: "کاراته، اقتصاد جنگی ژاپن را از بین برد و اقتصاد جدیدی پایهگذاری کرد"، زیرا بعد از جنگ جهانی که دو شهر بزرگ آن بمباران اتمی شد، بیکاری در این کشور بیداد میکرد ولی دولت ژاپن توانست رزمیکارهای خود را به جهان صادر کند و اتفاقاً اولین هدف صدور هم آمریکا بود و دیدیم که کاراته چه محبوبیتی در آمریکا پیدا کرد و تقریباً در تمام ایالتها از استادان ژاپنی با درآمدهای بالا استقبال کردند. البته چینیها هم وارد کار شدند تا از این بازار، سهمی ببرند اگر چه سهم ایران با معرفی کشتی آزاد بسیار اندک بود و این به دلیل آن بود که ایران، دیدگاه جنگی نسبت به ورزش نداشت بلکه بیشتر، صلح و دوستی و از معرفی کشتی نیز هدف پهلوانی و لوطیمنشی و گذشت را دنبال میکرد، در حالی که در آمریکا و اروپا با معرفی بوکس و یا کشتی کج به دنبال کشتن حریف و از میان برداشتن همیشگی او بودند، در ورزش غربی حتی در بازی هاکی روی یخ نیز کشتی کج صورت میگیرد و کسی که این کشتی را بلد نباشد، در فوتبال و والیبال هم موفق نخواهد بود. برخورد دو فرهنگ ایران و جهان در ورزش فقط از این دیدگاه، تفاوتهای اصولی دارد. ایران از ورزش، صلح و دوستی و مردانگی و اخلاق را انتظار دارد زیرا ورزش ایران، باستانی است و از زمان آرش و کاوهی آهنگر تا به امروز ادامه دارد. حتی در تاریخ کاراته میخوانیم که کاراته یعنی دست خالی و در سنگنبشتههای هخامنشی یکی از استعدادهای سپاهیان ایرانی، مبارزه با دستان خالی بوده است، اما اروپا و دیگر کشورها به فکر نابودی حریف در همان میدان ورزش هستند، زیرا آثار باقیمانده از استادیومهای روم باستان و یا شهر آتن نشان میدهد که گلادیاتورها بر هر کس پیروز میشدند، باید او را میکشتند و اگر این کار را نمیکردند، تماشاچیها لذتی نمیبردند و او را مسخره میکردند. در بوکس چینی و یا شمشیربازیهای آنها نیز همینطور است، حتی برای بازی در فیلمهای هالیوود تا مدتها استفاده از صحنهسازی ممنوع بود و بسیاری از صحنهها کاملاً واقعی بود. مانند همین بازیهای اخیر کمدینهای ایرانی که کتک زدن به هر بهانه را عامل جذب تماشاگر میدانند دیده میشود که به صورت چندشآوری جوانان را زیر کتک بزرگترها نشان میدهند. البته این فقط در سطح کوچک یا انفرادی نیست بلکه در سطح ملی هم همینطور است. در حالی که ایرانیان به بازی جوانمردانه و یا فوتبال اخلاقی فکر میکنند، در زمینهای اروپاییان اگر چند نفر از تماشاگران یا بازیکنان، زخمی یا کشته نشوند، بازی بی معنا یا اتوکشیده تلقی میشود. میگویند در گذشته بین دو شهر میاندوآب و زنجان، قرارداد نانوشتهای بوده و آن اینکه زنجان، چاقو میساخت و میاندوآبیها به کار میبردند! یعنی در میاندوآب رسم بود اگر پسری به خواستگاری میرفت، پدر عروس پشت او را نگاه میکرد، اگر جای زخم چاقو بود که هیچ، والّا میگفت که او هنوز مرد نشده، باید برود بعد از اینکه مرد شد بیاید! (العهده علی الراوی). در تهران قدیم نیز وجود جای چاقو در صورت (مانند "شعبان بیمخها") افتخار و نشان مردانگی بود و از اینها بالاتر در بسیاری از مواقع، کودتاهای مخملی و جنگ نرم توسط همین میدانهای ورزشی هدایت میشدند. دیدار شهرآورد یا دربی در ایران که معمولاً بین استقلال و پیروزی است، همیشه با مسایل حاد امنیتی روبهرو بوده و حداقل آن، شکست هزاران شیشهی اتوبوس و تخریب مکانهای بسیار است تا جایی که اگر مداخلهی نیروهای ویژه نباشد، به یک آشوب وسیع تبدیل میشود هر چند که مربیان و بازیکنان، مردم را به آرامش دعوت میکنند ولی همیشه در این روزها، نیروهای امنیتی در آمادهباش کامل هستند چون زمینهی سوءاستفاده از آن، مطابق فرهنگ عمومی جهانی همیشه وجود دارد.
سیداحمد حسینی ماهینی