به نوشتهی یکی از هفتهنامهها، کسانی که تورم 70 یا 80 درصدی را بلافاصله پس از اعلام هدفمندی یارانهها پیشبینی میکردند و جدول افلاس برای ایران میکشیدند، اکنون و پس از اجرای هدفمندسازی یارانهها، لب فرو بسته و در سکوت مطلق به سر میبرند. آن همه فرمولهای کذایی و شیب و جهشی کردن و امثال آن معلوم نیست کجا رفتند!
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
حرفهای صد من یک غاز آنها مانند برف بود و اجرای یارانهها، آفتاب تموز که آنها را آب کرد که از خجالت حتی قدرت توجیه را نیز از آنان گرفت! چرا چنین است؟ بررسی عملکرد اقتصاددانان وابسته نشان میدهد که این تئوریهای من در آوردی یک شبه، فقط مصارف جنگ نرم داشته و برای تشویش اذهان عمومی و ترساندن آنان از اجرای این امر مهم است. چرا که به گفتهی نایب رییس مجلس، جناب حجتالاسلام والمسلمین ابوترابی، با اجرای این پروژهی ملی ما شاهد ذخیرهسازی و یا کسب درآمد دو میلیون بشکه نفت در روز خواهیم بود، زیرا 4 میلیون بشکهی استحصالی از منابع نفت، یک و نیم میلیون مصرف داخلی داشت و دو و نیم میلیون دیگر هم صرف خرید بنزین از خارج میشد و در واقع، وجود یارانه و رانت در همین یک قلم یعنی بنزین و فرآوردههای نفتی تمام درآمدهای آن را میبلعید. البته تمام اینها به نام ایرانی ولی به کام رانتخواران بود. زیرا ما شاهد هستیم در تمام کالاهای یارانهای، مصرف ایران دو یا چند برابر مصرف متوسط جهانی است، اما واقعیت این است که اینها را ایرانیها مصرف نمیکردند بلکه قاچاقچیان سوخت آن را به خارج میفرستادند و همه یارانهها را به جیب خود سرازیر میکردند. در یک کلام باید گفت در اقتصاد کوپنی همه بودجهی دولت به نام محرومان و به کام دلالان و مفسدان اقتصادی بود. این مفسدان اقتصادی حتی پول یارانهای را هم به دولت نمیپرداختند. آنها به بهانه اینکه این روغن یا شکر برای قشر مستضعف است حتی هزینهی حمل را هم میگرفتند و به اصطلاح از یکسو سر دولت را میتراشیدند و از سوی دیگر، از مردم کوپن یا سهمیهی آنان را نیمبها از دستشان خارج میکردند و در آن طرف با قیمتی چند لا پهنا به مرزنشینان یا خارج از مرز ایرانیها میفروختند! گازوییل لیتری 10 ریال، 20 ریال هزینهی حمل میگرفتند تا به دست روستاییان برسانند ولی سر از خارج در میآورد و در آنجا لیتری 20000 ریال فروخته میشد! یعنی هم عراقیها یا افغانی و پاکستانیها یا گرجیها و ترکمنها گران میخریدند و هم ایرانیهای روستانشین! و مابهالتفاوت عظیم برای کسانی بود که لندننشین بودند و کاخ الیزه را با انگشت خود میچرخاندند! و چه کسی این همه را مشروع جلوه میداد؟ همان اقتصاددان وابسته به این جریان مفسدان اقتصادی! آنها به محض اینکه صحبت هدفمندی یارانه میشد اولاً بین مردم نام آن را حذف یارانهها میگذاشتند و البته دلیل داشت چون با هدفمند شدن یارانهها سود باد آورده و رانت نجومی آنها حذف میشد و همین اضطراب را به مردم منتقل میکردند و از طریق همسانسازی روانی مردم را درگیر مسایل خود میکردند. از سوی دیگر، دولتها را تحت فشار قرار میدادند که مردم شورش خواهند کرد و همه چیز را به هم خواهند ریخت! در حالی که خودشان دولتها را ساقط و یا آن را تضغیف میکردند ولی به نام مردم تمام میشد!
همه اینها چه موقع مؤثر بود؟ آیا یک فرد بیسواد یا بیرسانه چنین حرفی را میزد، کسی گوش میداد؟ طبیعی است که باید از زبان کارشناسان بیان شود. کارشناسان اقتصادی تازه به دوران رسیدهای که نمیدانستند شیب چیست و جهش قیمت کدام است و یا حتی نمیدانستند تورم دو رقمی یا سه رقمی یعنی چه و مثلاً میگفتند شیب قیمتها نباید جهشی باشد! مانند اینکه بگوییم جاده نباید پلهای باشد! جاده اصلاً نمیتواند پلهای باشد چرا که چرخ اتومبیلها گرد است و نمیتواند از پلهها بالابرود. البته کاریکاتور و طنز با بیان علمی فرق میکند ولی باید دانست که همین کاریکاتورها به عنوان مواضع رسمی برخی مخالفان دولت و از تریبونهای رسمی اعلام میشد و لذا میبینیم که علم اقتصاد هم، به موقع مانند ابزاری برنده در اختیار چنگ نرم قرار میگیرد و اگر اقتصاد دانان مسؤول و بومی وجود نداشته باشد کار به آنجا میرسد که هذفمندی یارانهها 20 سال در پردهی ابهام باقی میماند. اکنون هم دولت فعلی برخی مواقع بدون توجه به نظرات این اقتصاددانان توانسته کارها پیش ببرد، خوب یادمان هست که جلسهی رییسجمهور با 50 اقتصاددان به اصطلاح برجسته به جای اینکه هدفمندی یارانهها را جلو بیانداز آن را متوقف کرد. نگارنده در بحبوحه همین مسایل در حضور ایشان در مجلس شورای اسلامی به رییسجمهور تذکر داد که کار کارشناسی هم حدی دارد اگر زیاد شود از هدف خود دور افتاده و چه بسا تبدیل به ضد هدف شود.