پدیدهها دو نوع هستند: پدیدههایی که تحت ارادهی انسانها به وجود میآیند و پدیدههایی که خارج از ارادهی انسانی هستند. حوادث و آثار پدیدههای فیزیکی یا شیمیایی از ارادهی انسان خارج است.
مثلاً ما نمیتوانیم به آهن بگوییم که نرم باش و به پنبه بگوییم که محکم باش! اما وقتی پنبه را در کارخانه به صورت کاغذ و در لایههای فشرده به استوانه تبدیل کردیم، شاید سختی را به او عاریه دادهایم؛ یعنی ذات شیء را که نرمی است با شناخت مشخصات آن تبدیل به سختی کردهایم. این قسمت یک پدیدهی انسانی است. در واقع هر چه را که انسانها پدید میآورند یا در تغییر شکل و ماهیت آن (یکی از معانی تولید و صنعت) اثر میگذارند، یک پدیدهی انسانی محسوب میشود؛ یعنی انسان به حکم خلیفهی الهی بودن، برخی کارهای خداوند را فرا میگیرد و آن را انجام میدهد که یکی از آنها نوآوری و خلاقیت است. خداوند خالق بالذات است و اشیا را از عدم به وجود میآورد ولی بشر، خالق بالعرض است؛ یعنی موجودها را تغییر شکل میدهد و در شکلی جدید خلق میکند. مثلاً ماشین یا خودرو قبلاً نبوده است اما نبود آن مثل نبود کرات آسمان نیست! زیرا خداوند "خلقالاشیا منالعدم" میکند ولی خودروی ساخت بشر از آهن و موادی است که در زمین و معادن آن به صورت خام موجود است. از جمله مخلوقات بشری یا همان پدیدههای انسانی، پدیدههای سیاسی و اجتماعی است. یعنی انسانها برای جمع خودشان قوانین میآفرینند و از آن تبعیت میکنند که البته آن هم برگرفته از قانونمداری خداوند است. مانند قوانین راهنمایی و رانندگی و یا قانون انتخابات که هرکدام مشتمل بر موضوع خاصی است و به وجود آورندهی حرکتهای وسیعی میشود. مثلاً قوانین راهنمایی و رانندگی که به ظاهر بسیار ساده است، از کشته شدن بسیاری از انسانها جلوگیری میکند یا ماهیت آن ناظر بر جلوگیری از اتلاف جان انسانهاست. قانون انتخابات هم همینطوراست، یعنی باعث جلوگیری از جنگها میشود. تصور کنید اگر در کشوری انتخابات نباشد، در آن نظمی برای رهبری یا ریاست نیست، هر گروهی ساز خود را میزند و برای اینکه بتواند مؤثر باشد، مخالفان خود را از بین میبرد. اگر چه در درون انتخابات نیز چنین چیزی ممکن است وجود داشته باشد ولی طبیعتاً کمتر و به صورت جنگ نرم است. یعنی برخلاف یک سیستم آنارشیستی که به صورت ملوکالطوایفی، هر گروهی با قمه و دشنه و شمشیر بیرون میریزد تا رقیب را بترساند، در این روش حداکثر این است که آرا جابهجا میشود. لذا میتوان گفت پدیدههای انسانی هم تابع قوانین پدیدههای طبیعی هستند و مانند آن جزمیت دارند. یعنی کشته شدن انسانها با عنوان حمله و مانع کشته شدن انسانها با عنوان دفاع، تابع قانون جزمی و ثابت است وگرنه اگر این قانون هم حسینقلی خانی باشد، کسی آن را اجرا نمیکند. مثلاً در فیزیک میخوانیم که آب در صد درجه به جوش میآید، پس تمام دستگاههای بشری بر اساس این قضیه تنظیم میشود. ترموستات یک ماشین یا آبگرمکن با همین فرمول کار میکند. حال اگر آب، گاهی در صد درجه جوش بیاید، گاهی در نود درجه یا صد و بیست درجه، آنگاه سنگ روی سنگ بنا نمیشود. در پدیدههای بشری هم همینطور است؛ اگر روزی عدالت خوب باشد و روزی بد باشد یا مبارزه با ستم روزی نسبتاً خوب و برخی مواقع نسبتاً بد باشد، باز هم سنگ روی سنگ بند نمیشود و شاید هم بدتر باشد، زیرا اگر آب در نود درجه جوش بیاید، فقط آمپر سریعتر بالا میرود، اما اگر عدالت بد شود، هزاران نفر در این راه کشته میشوند یا اصلاً کسی برای آن کشته نمیشود! مانند مختار که فقط به پیروزی فکر میکرد و برای همین امام حسین (ع) را تنها گذاشت تا بعد از کشته شدن او انتقام بگیرد. حتی حاضر شد زندانی شود و چیزی نگوید! لذا علوم انسانی با اینکه جزو سافت ساینس یا علوم نرم است و فیزیک با اینکه جزو هارد ساینس است، برای کاربرد بشر هر دو یکسان عمل میکنند؛ یعنی همانطور که اگر قوانین فیزیک خوب عمل نکند، یک میلیاردم میلیمتر اشتباه محاسبه باعث میشود و سفینهای به جای رفتن به کرهی ماه به کرهی مریخ میرود! در محاسبات انسانی و علوم انسانی هم فقط یک اشتباه کوچک باعث میشود تا بسیاری از رهبران و مدیران جامعه برای همیشه از صحنه حذف شوند! اگر حضرت یوسف (ع) به هوس خود تن میداد، مانند هزاران بردهی دیگر که با تن دادن به شهوات، یک لحظه لذت میبردند و بعدها از کشته آنان پشته میساختند، کشته میشد و نامی از او در تاریخ نمیماند.
برخی از قوانین این پدیدهها در زیر آمده است: (به نقل از یادداشتهای مؤلف از محتویات جزوهی درسی تحلیل سیاسی مدرسهی عالی شهید مطهری سال 1361)
1- پدیدههای سیاسی دارای زندگی هستند (لایف سایکل)؛ یعنی درست مثل انسان زمانی نیستند، به وجود میآیند، رشد میکنند و میمیرند و حتی یک ثانیه عمر آنان عقب و جلو نمیشود (لکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ فَاِذا جاءَ اَجَلُهُم لایَستَأخِرُونَ ساعةً و لایَستَقدِمُون).
2- رشد و سقوط هر پدیدهی سیاسی متقارن است؛ یعنی اگر پدیدهای سریع رشد کند سریع هم از بین میرود! مانند تمدنهای سی و ششگانه که تاریخنویس مشهور ایرانی ابن خلدون و تاریخنویس مشهور اروپایی آرنولد توین بی به آنها اشاره میکنند.
3- هر پدیدهی سیاسی حداقل دارای سه نسل است: نسل اول نسل باعصبیت یا هجومی هستند؛ نسل دوم، بهرهمند یا استفادهکننده هستند؛ نسل سوم نسل فاسد یا ضد هدف هستند.
4- هر پدیدهی سیاسی مخالف خود را در درون خود دارد که در دوران بهرهمندی، متولد و در دوران فساد رشد میکند.
5- مبارزه پدیدهها با اختلاف فاز ذکر شده باعث تکامل بشریت میشود