چرا یارانهها را دیر به حساب ریختند و چرا هدفمندی یارانهها این همه به درازا کشید؟ این سؤالی اساسی است که همه باید آن را بدانند و نباید از مردم مخفی بماند. مسأله این است که اصولاً یکی از آفتهای جامعه، عدم امنیت است. این عدم امنیت گاهی در تیراندازیهای کودکانهی شهروندان آمریکایی ظاهر میگردد ولی بیشتر مواقع به عنوان یک تیر نامریی در جنگ نرم از آن استفاده میشود.
نگران کردن مردم و آنها را در حالت بلاتکلیفی نگهداشتن، ضربات روحی جبرانناپذیری بر اعتماد به نفس ملی وارد میآورد و مردم را در یک هول و ولای همیشگی نگه میدارد. در جنگ نرم، مردم از خود میپرسند بالاخره چه خواهد شد؟ چه بلایی بر سر ما خواهد آمد و کار به کجا خواهد کشید؟ این ترس و وحشت آنان از آینده به پوچانگاری، تنبلی، کاهلی و عدم برنامهریزی میانجامد، چرا که وقتی شخصی از آینده خود مطمئن نیست نمیتواند برنامهریزی کند و لذا سراغ کارهای روزمره و زودبازده میرود. در چنین حالتی، سرمایهگذاری کاهش و بازرگانی و دلالی افزایش مییابد، در بازرگانی یا دلالی نیز به کالاهای سرمایهای توجه نمیشود بلکه به هر کالایی که به پول نزدیکتر است هجوم آورده میشود. طلا و دلار ارزش پیدا میکند و قرآن و نهجالبلاغه بیارزش میشود. مردم به جای خرید کتاب و دانشاندوزی به سراغ خرافهها و رمالها میروند و اطمینان از آینده را از آنان میخواهند، ازدواجها خیلی زود به طلاق میانجامد و کودکان یا سقط میشوند و یا اگر به دنیا بیایند، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند که چرا به دنیا آمده و باری بر دوش پدران و مادران خود شدهاند؟ جنگ نرم یا جنگ روانی آنقدر فشار روحی بر افراد وارد میکند که بسیاری از آنان روانه بیمارستانها میشوند، همچنین طاقت آنان کم شده و در کوچه و خیابان به یکدیگر پرخاش میکنند. هیچ کس اخلاق خوبی ندارد و اعتماد و اطمینان از بین میرود. پدر بر سر پسر و پسر بر سر پدر کلاه میگذارد. ایام هفته گم و همه روزها تعطیل میشود و یا حتی جمعهها هم کار میکنند. سال و ماه بیخود میشود. برای پیرمردان زمان صفر میشود و آنان همیشه در خاطرات کودکی یا نوجوانی خود زندگی میکنند و برای جوانان، علایق جوانی جای خود را به علایق پیران میدهد! همچنین اسامی جدید خیابانها به مسخره گرفته شده و همان اسامی قدیمی بیان میشود. در جنگ نرم هرگونه پیشرفتی انکار میشود و هرگونه عمران و آبادانی به خرابی تعبیر میشود. به جای اینکه آن همه آبادانی و طرحهای عظیم اجرا شده را ببینند، خراب شدن روسپیخانهها را علم کرده و کشور را ویرانه تعریف میکنند. از یک طرف همه خود را رییس میدانند و از طرف دیگر، میگویند مملکت بیصاحب است. آنان سرخوردگی جوانان را به دلیل نداشتن سرگرمی میدانند و پیرمردان را مظهر جوانی معرفی میکنند! حتی فیلمها به جای از میان برداشتن فاصلهها به فاصله میاندیشند! دختر جوان و زیبا تمام آرزویش میشود پیرمرد پولدار و مرد جوان و زیبا هم تمام فکر و ذکرش میشود فریب دادن پیرزنهای پولدار... لذا میبینیم یک فاجعهی همه بعدی اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به وقوع میپیوندد و صحرای محشری میشود که آن سرش ناپیدا. اینجاست که پدافند غیر عامل باید وارد کار شود و غیرت، شرافت، راستی و درستی بازتعریف شود و مردم را به اعتماد و اطمینان فراخواند. همچنین برنامههای 20 ساله و 5 ساله و 1 ساله نیز باید تعریف و چشماندازها روشن شود، به طوری که مردم به تمام این انحرافات بیتوجه شوند و همگی بدانند که چکاره هستند. برای شروع این کار نیز در حال حاضر هدفمند کردن یارانهها بهترین بستر است، چرا که امروز غذای مردم شام و نهار آنها شده یارانه. جوک میسازند؛ از یارانهها میسازند، خشمگین میشوند؛ بر سر یارانهها داد میزنند، خوشحال و شادابی خود را با یارانهها بیان میکنند و... لذا یک محک بزرگ است. مدتها تبلیغ شد و مردم را آماده ساختند اما چرا زمان آن را دراز کردند؟ شاید ترفند دشمنان در این جنگ نرم، ضعیف نشان دادن دولت در اجرای یارانههاست. واریز مبلغی به حساب افراد یعنی پاسخ به خواستههای پراکنده مردم در طول تاریخ در مورد پول نفت و امثال آن. یعنی این واریز کلیه صحبتها در این زمینه را خنثی و جنگ نرم را بیاثر میکند. واریز یارانه یعنی اینکه کسی به فکر آنهاست. یارانه کمک خرجی بسیاری از خانوارهاست که دستشان به کمیته امداد و دیگر نهادهای استریلیزه نمیرسد. لذا در یک حرکت آرام و بیصدا باید مردم را در جریان همه اتفاقات گذاشت تا آنان بدانند چه کسی تاکنون با رانتخواری حق آنان را پایمال کرده بود و امروز هم نمیگذارد کار جلو برود. جالب است کسی که پول را پرداخت میکند، ناراحت نیست بلکه مشتاق است که زودتر آن را پرداخت کند و کسانی که معلوم نیست کیستند با برپا کردن جنگ روانی، زیر سؤال بردن همه اخلاقیات، حسن رفتار، ایجاد جو و عدم اطمینان، میخواهند آن را به تعویق بیندازند. تعویق در انجام این وظیفهی بزرگ نه به سود اجتماع است و نه به سود منافع ملی. اکنون منافع ملی اقتضا میکند، راه رفته به انتها برسد و مردم بیش از آن منتظر نمانند. روزی فرا میرسد که اقتصاد، آزاد شود، یارانه به جای واسطهها به دست مصرفکننده برسد و انقلاب اقتصادی ایجاد گردد و آن روز، اقتصاد جنگ و جنگ اقتصادی به پایان میرسد و هوای حکومت نظامی از سر اقتصاد برداشته میشود