ستاره در مفهوم غربی حداقل به دو موضوع مهم اطلاق میشود: یکی به معنی ستاره در مقابل ماه و خورشید است و در آسمان شب ظاهر میشود. این اصطلاح در مورد بازیگران سینمای هالیوود هم مطرح شده؛ در این فرهنگ کسانی که درخشیدند و نامآور شدند به ستارههای درخشانی معروف شدند که در آسمان هنر ظاهر میشوند.
در اثر پیشرفت تکنولوژی در سالهای آخر قرن بیستم یک مفهوم دیگر مطرح شد که جنگ ستارگان بود. تصور طراحان این عملیات آن بود که تمامی ستارگان به تصرف بشر در آمده و این بار به جای جنگ قبیلهای یا قومی یا ملی و بینالمللی تمام زمینیها متحد شده با ساکنان کرات دیگر به جنگ برخاستند یا در مقابل حملات ساکنین کرات دیگر دفاع میکردند. البته دیگر حمله و دفاع یک جنگ متعارف نبود. حتی سلاحهای به کار گرفته نمیتوانستند شبیه سلاحهای موجود باشند. نوع دیگری که از جنگ ستارگان معرفی شد، جنگ موشکها در آسمان بود. یعنی موشکها قبل از اینکه به زمین اصابت کرده و باعث تخریب جانی و مالی شوند، مورد اصابت ضد موشکها قرار گرفته و در فضا نابود میشدند. البته نابودی آنها در فضا چه تأثیری بر محیط زیست میگذاشت یا تکههای آن به کجا ریخته میشد، مهم نبود زیرا ممکن بود در اثر بعد مسافت و یا انفجار در بالای جو به محض برخورد قطعات آن با جو زمین آتش گرفته و تا رسیدن به زمین نیست و نابود شوند و مانند شهابهای آسمانی فقط مقداری نور و یا روشنایی از آنان باقی بماند. فضا در قرن بیستم چنان جاذبهای داشت که برخی قرن بیستم را عصر فضا نیز نامیدند و بر اساس طرحهای موجود قرار بود بین زمین و ماه، آسانسور فضایی برقرار شود و تعدادی از ساکنان زمین به آنجا منتقل شوند و یا علایم حیاتی که در کره مریخ پیدا شده بود آسانسور بزرگتری را طلب میکرد، اما یک نکته باعث شد تا تمام این اسطورهها در هم بریزد! اسطوره رفتن انسان به فضا، پیاده شدن فضانوردان در کره ماه و راهپیمایی آنان در روی سطح پنیرگونه ماه چیزی بود که از زمان نیل آرمسترانگ، تمام فضاهای تبلیغاتی را پر کرده بود و ناگهان کاشف به عمل آمد که همه اینها در یک استودیو در صحرای نوادا تهیه شده است! و فضانوردان و تهیهکنندگان آن هم همگی پس از انجام پروژه یا کشته شدند یا از بین رفتند و از صحنه تبلیغات حذف شدند. افراد زیادی مدتها درگیر این مسأله و کم و کیف راست و دروغ آن بودند ولی مهم این بود که دیگر این علم پیشرفتی نداشت! یعنی با آن سرعتی که انسان پا به عرصه کره ماه گذاشت، امروزه باید آن آسانسورهای کذایی راهاندازی میشد، ولی دیگر کسی از آن صحبتی نکرد! فقط زن ایرانی، انوشه انصاری توانست به پوشیدن لباس آن افتخار کند و کمی هم در فضا گشت بزند. نمیتوان گفت که چه حادثهای اتفاق افتاد ولی میتوان گفت که چه حادثهای اتفاق نیفتاد! و آن اینکه کسی به کره ماه نرفت! این پروژه تنها از سوی کمونیستها راهاندازی شد تا یوری گاگارین را به دروغ به فضا بفرستند و او بیاید و بگوید که پشت ماه را هم گشته و خدا را در آسمانها ندیده است! البته برخی ضربتی متقابل زدند: میگویند که آرمسترانگ در آخرین ساعات عمرش در مصر بود که ناگهان نزدیکهای صبح در هتلش از خواب بیدار میشود و صدایی را میشنود، سراسیمه به لابی هتل رفته و از مهماندار سؤال میکند که این صدای چیست؟ من که در کره ماه بودم این صدا را میشنیدم! و آنها میگویند این صدای اذان مسلمانان است! حالا کدام راست است کدام دروغ و یا هر دو راست هستند بماند. جنگ ستارگان هم به سرنوشت همین جنگ ماهرفتگان دچار شد، یعنی نه مردم به ستارهها منتقل شدند و نه کسی از ستارههای دیگر آمد و نه حملهای از سوی موجودات فضایی صورت گرفت. حتی موشکها هم در فضا منفجر نشدند! در اینجا آفند تبلیغاتی دشمن این بود که مانند ابن زیاد در کوفه تبلیغ یک لشکر ذهنی بکند و پدافند ملتها آن است که این تبلیغات را باور نکنند.
اکنون نیز بررسی این موضوعات کمک میکند تا ترفند دشمن که سالها باعث ترس و وحشت جهانیان شده بود و اصلاً اساس درستی نداشت، برای مردم، واضح و روشن شود و مردم با شیوه تبلیغاتی آشنا شوند تا دوباره از همان سوراخ گزیده نشوند که پیامبر فرمود: "لایلدغ المومن من جحر مرتین" همان جنگ عظیم تبلیغاتی که جنگ ستارگان را به راه انداخته بود اکنون بیکار ننشسته و در مسیر جدیدی برای مبارزه با هدفمندی یارانهها به کار گرفته شده است. البته ممکن است باور اینکه جنگ ستارگان همه دروغ بود و یک مشت فیلمهای هالیوودی و یا حداکثر چند بازی رایانهای برای سرگرمی بوده، برای خیلیها مشکل باشد. اما جنگ موشکها را چه میگویند؟ بزرگترین ارتشهای جهان یعنی ارتش آمریکا و اسراییل آیا توانستند یک موشک از موشکهای حزباله را در فضا منفجر کنند؟ اصلاً آنها توانستند جای پرتاب موشکها را پیدا کنند؟ اینکه تبلیغات میشد و همواره تمام ماهوارهها با افتخار، تمام صحنههای مکرری را از انهدام موشکها در فضا با محاسبات دقیق نشان میدادند یا حتی با عنوان سپر موشکی از آن یاد میکردند، در جنگ 33 روزه مانند برف آب شدند. باید پرسید کجا رفتند آن همه تبلیغات و آن همه بحثهای علمی و فنی دقیق؟ چه شد این همه بزرگنمایی آنها؟ آنهایی که ادعا میکردند در علم و تکنولوژی سرآمد هستند و همه جهان باید بردگان آنها باشند، آنهایی که به مدد تبلیغات از یک لوله تفنگ یک لوله توپ تبلیغ میکنند و از یک نفر یک ارتش میسازند، بدانند که حنای آنها دیگر رنگی ندارد. والله المستعان.