رییس سازمان اطلاعات خارجی انگلیس که باید چهرهای مخفی و مرموز باشد، هفتم آبانماه 1389 در تلویزیون انگلیس ظاهر شد تا مردم انگلیس را از خطراتی که تهدیدشان میکند، آگاه سازد!
وی از مردم خواست تا از ایران جاسوسی کنند! وی گفت که باید بدانیم در ایران چه میگذرد و آنها چه میکنند تا مانع دستیابی آنان به انرژی هستهای شویم! این گفتهها نشانهی انتهای کاربری این سازمان میباشد زیرا یکی از نشانههای جاسوسی، مخفی بودن آن است. مثلاً بعد از سی سال آن هم بر اثر یک اشتباه معلوم میشود نظامی بلندپایه آمریکایی، جاسوس شوروی و یا مأمور آلمان بوده است! برخی از آنها که خیلی مخفیانهتر کار میکنند جاسوس دو جانبه میشوند، یعنی اطلاعات آمریکا را به روسیه و اطلاعات روسیه را به مأموران سیا میدهند و از هر دو طرف دستمزد میگیرند و اعتماد هر دو طرف را جلب میکنند. البته بدیهی است به محض اینکه شخص لو برود یا به اصطلاح ما رسانهای شود، پایان زندگی او در عرصه سیاسی و حتی در عرصه حیات طبیعی است. در واقع رییس اطلاعات خارجی انگلیس نیز مرگ خود را اعلام کرد و یا دست به خودکشی بزرگی زد. علت هم این است که نظام پیر و فرتوت انگلیس در حال زوال و نابودی میباشد. پس میتوان رابطهای بین جاسوسی و حیات سیاسی یک نظام پیدا کرد؛ اگر جوامع، تمدنها یا انقلابها در مرحله رشد باشند، نیازی به یارگیری در امر جاسوسی نیست و مردم و یا نیروهای اطلاعاتی با افتخار این کار را انجام میدهند. همانطور که امام (ره) گفته بود، همه ملت ایران نیروی اطلاعاتی هستند. به همین دلیل جاسوسان با کمترین دستمزد و یا در بسیاری از موارد بدون دریافت جیره و مواجب به کار جاسوسی میپردازند و در اثر نوپا بودن عرصه سیاسی، کسانی که بیشترین جاسوسی را کرده باشند به بالاترین مقامها دست مییابند و این به معنای وفاداری به نظام نیز تعبیر میشود. اما برعکس اگر جاسوسی سخت و هزینهبر باشد، نشان از زوال آن پدیده سیاسی در عرصه جهان دارد. زیرا هنگام در سراشیبی سقوط قرار گرفتن، هیچ عاملی خود را در زیر غلطکهای پایینرونده قرار نمیدهد، یعنی هیچ کس بر روی اسب بازنده شرط نمیبندد. مردم هم نسبت به پدیدههای سیاسی همانند مرغان دریایی احساس غریزی دارند. ممکن است تعدادی باشند علیرغم غریزه خودشان فکر کنند اما به زودی به آنها نشان داده میشد که در احساس غریزی صادق بودند ولی در تفکر عقلانی با خود دروغ میگفتند و آن ادامهی روند حیات آن پدیده سیاسی است. مثلاً عدهای از مسایل شرعی یا اخلاقی خوشحال نیستند و دایم دوست دارند نظارت اخلاقی جامعه یا حاکمیت شرعی از بین برود. این تنفر خود را تفکر تصور میکنند و قدم در راه جاسوسی برای نظامها و یا پدیدههای سیاسی غیر مذهبی میگذارند. به این امید که این جاسوسی آنها در سرنگونی نظام مذهبی کمک کند ولی بعد از چند بار تجربه میبینند که نظام دینی قویتر شده است. نظریه استقرا که یک منطق عقلی است میگوید امری را که تجربه کردید بپذیرید ولی آنها حتی به این امر هم توجه نمیکنند. این افراد دیگر جاسوس نیستند بلکه لویالتی یا وابستگی به یک جریان خاص دارند و با همان جریان افولکننده، پیوست شده و نابود میشوند. اگر تعداد این وابستههای متعصب زیادتر شود ممکن است مسیر تاریخ را عوض کنند. اما همیشه شانس با آنان یاری نمیکند. قانون جدیدی در این زمینه میگوید که تحولات کوچک در دامن تحولات بزرگ باید تعریف شوند. اگر تحولات بزرگتر وابسته به این طیف در حال رشد باشد، کاهش یا نزول زیرمجموعههای آن نهایتاً به سمت رشد خواهد بود مانند زمین خوردن یک کودک که در حال یادگیری راه رفتن است. این کودک بارها و بارها زمین میخورد ولی بلند میشود و برای بار بعدی بهتر راه میرود. اما همین مسأله اگر در سنین سالمندی باشد درست برعکس عمل میکند؛ به علت پوکی استخوانها زمین خوردن برای سالمند به معنی شکستگی لگن خاصره است و چون جوش خوردن استخوانها در این سنین سخت است مصادف با از دست دادن امکان راه رفتن میشود. لذا هر بار زمین خوردن سالمندان یک قدم برگشتن به عقب است یعنی به جای اینکه مانند کودک، راه رفتن او سریعتر و بهتر شود برعکس او را محتاطتر کرده و در راه رفتن خود به حداقل تحرک میاندیشد. جاسوسی نیز برای سازمانها یا جوامع بالنده، هم با ارزش است و هم فراوان. هر چند ممکن است اشتباه زیاد داشته باشد اما در مجموع نسبت به هدف مفید است اما برعکس برای جوامع رو به افول و بازنده ممکن است جاسوسان، باتجربه و بدون اشتباه باشند ولی در مجموع فایدهای برای اهداف مورد نظر نداشته باشند. لذا میبینیم که مسؤول جاسوسی خارجی کشور بسیار با سابقه در جاسوسی، تلویحاً اعلام میکند که خبر ندارد در ایران چه میگذرد! و از مردم استمداد میکند. در حالی که جاسوسان حزباله لبنان با کمترین امکانات کلیه تحرکات ارتش اسراییل را ضبط و ارسال میکنند و ارتش باسابقه اسراییل که روزی سومین و یا چهارمین ارتش مقتدر جهان بوده، نمیتواند بر علیه این جاسوسان عملیات ضد جاسوسی انجام دهد. میتوان قانون آن را چنین بیان کرد که برای جوامع در حال رشد، جاسوسی ارزان و ضد جاسوسی گران است و برای جوامع یا پدیدههای سیاسی در حال افول، جاسوسی بسیار گران و ضد جاسوسی ارزان است. از نقطه مقابل، افشای خاطرات جاسوسی برای جوامع میرا بسیار عادی و برای افشاکننده سودآور است. برای همین میبینیم که جاسوسان روسیه و آمریکا و یا انگلیس دست به قلم شده و پنهانیترین خاطرات خود را منتشر میکنند و از این راه درآمدهای کلانی به دست میآورند