شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

جنگ فرهنگ‌ها

فرهنگ را ماحصل انسان می‌دانند یعنی هر آن‌چه انسان از قبیل هنر، صنعت، تولید، کشاورزی، زبان، سنت، روش زندگی و... به جهان اضافه کرده است. لذا بین انسان و حیوان به دلیل وجود فرهنگ تفاوت‌های اساسی وجود دارد بنابراین تمام کارکردهای حیوانات بر اساس غریزه است و از خود نمی‌توانند برآن چیزی بیفزایند.
 مثلاً پرنده‌ای بلافاصله پس از تولد جوجه‌اش، از بین می‌رود ولی بنابر حکم غریزه بدون این‌که خود بداند تمام وسایل و امکانات جوجه خود را تا مرحله بلوغ فراهم می‌کند. غریزه مانند موتور کوکی است که از جایی کوک می‌شود و یک مسیر مشخصی را طی می‌کند. حرکت پرندگان در آسمان‌ها بر اساس غریزه است؛ یعنی سال دیگر پرندگان نمی‌توانند آن را عوض کنند اما انسان قادر است رفتارهای خود را کنترل کند و آن‌ها را بین صفر تا بی‌نهایت تغییر دهد. صفر یعنی انجام ندادن، بیش از صفر یعنی انجام به کرّات. انسان حتی برخی کارها را می‌تواند نیمه کاره یا چند درصد را انجام داده و رها کند. البته برای تنظیم و تعادل طبیعت در این‌گونه موارد، خداوند حیوانات یا موجودات جدیدی می‌آفریند یا آفریده‌های قبلی را مأمور اتمام آن می‌کند! مثلاً اگر ما موجودی را در بیابان رها کنیم این‌طور نیست که موجود به همان شکل باقی بماند. حشرات و پرندگان و حیوانات هرکدام به وظیفه خود عمل می‌کنند تا او را به طبیعت باز گردانند! می‌گویند علت افزایش موش، اسراف‌کاری آدم‌هاست که غذاها را نیمه‌خورده رها می‌کنند لذا موش‌ها از این نیمه‌خورده‌ها تغذیه کرده و سریعاً زاد و ولد می‌کنند! سوسک‌ها نیز مأموریت آخرین پاک‌سازی را دارند! یعنی باقی ذرات غذایی که آدمیزاد دور ریخته و موش‌ها آن را خورده‌اند، سوسک می‌خورد! و باز می‌گویند اگر مارمولک باشد، سوسک‌ها را می‌خورد! همان‌طور که اگر گربه باشد موش‌ها را می‌خورد. در برخی موارد حتی موجودات جدید آفریده می‌شوند! مثلاً داروین دانشمندی بود که به تمام دنیا سفر کرد و همه انواع حیوانات را جمع‌آوری و تئوری خود را بر اساس تئوری تنوع و تئوری تنازع بقا ارایه کرد. از نظر او، دیگر هیچ حیوان یا گیاهی نبود که شناخته نشده باشد ولی امروزه ما می‌دانیم فقط 70 هزار نوع حشرات وجود دارند! در حالی که هر روز وادی تازه‌ای در حیات وحش کشف می‌شود و در همان‌جا که قبلاً کاملاً تحقیق شده، گونه‌های جدیدی به دست می‌آید و این نشانه آن است که خداوند، آن‌طور که تورات می‌گوید دستش بسته نیست: "در شش روز خداوند جهان را خلق کرد و روز هفتم (جمعه) را استراحت نمود و دست‌های او بسته است و دیگر نمی‌تواند خلق کند." در حالی که قرآن کریم می‌فرماید: "و قالت الیهود: ید الله مغلوله بل غلت ایدیهم! بل یداه مبسوطه و یخلق مایشا!" یهود می‌گویند دست خدا بسته است در حالی که دست خودشان بسته باد. دست خدا باز است و هر چه بخواهد می‌آفریند. "کل یوم هو فی شأن." هر روز خداوند کارهای جدیدی دارد و این است که اسراییلیات یا ضد فرهنگ وارد فرهنگ می‌شود! تمام داستان‌های قدیمی که نتیجه فرهنگ بشری و تاریخ زندگی اوست، همین‌طور است. این است که فرهنگ در درون خود دچار تضاد شده و به ضد خودش تبدیل می‌شود. تبدیل خود به ضد خود ادامه می‌یابد تا خرده‌فرهنگ‌ها به وجود بیاید. مثلاً شما کلمه "نه" را در نظر بگیرید؛ یزدی‌ها آن را با کسره تلفظ می‌کنند، مازندرانی‌ها "نا" می‌گویند، انگلیسی‌ها "نو" و هرگز هم حاضر نیستند مثل هم بگویند! و شاید آن را مسخره نیز بدانند. می‌گویند یک زن تهرانی با مردی مشهدی ازدواج کرده بود و هنوز لهجه او را کاملاً نمی‌شناخت. وقتی شوهر شب به خانه برگشت در زد، زن پرسید: "کیه؟،" مرد گفت: "مایوم!" زن در را باز نکرد و فکر کرد مایوم اسم کسی است. گفت: "من تو را نمی‌شناسم!" مرد گفت: "من شوهر تو هستم." زن وقتی در را باز کرد، گفت: "تویی؟ پس چرا می‌گویی مایوم!" لذا اختلاف فرهنگ‌ها از همین جا شروع می‌شود. در قرآن کریم نیز آمده اختلاف زبان و رنگ شما فقط جنبه یکدیگر‌شناسی دارد. مثل این‌که شما وقتی گنجشک‌ها را نگاه می‌کنید همه مثل هم هستند لذا نمی‌توان بین آن‌ها فرق قایل شد اما اگر آن‌ها را شماره‌گذاری کنید، می‌توانید متوجه شوید کدام یک غذا خوردند، کدام نخوردند. اما دشمن چه می‌کند؟ همین زمینه‌های اختلاف فرهنگی را به تضاد فرهنگی و جنگ فرهنگ‌ها تبدیل می‌کند. ما می‌بینیم که مثلاً فارس‌ها بر علیه ترک‌ها یا عرب‌ها بر علیه عجم‌ها برانگیخته می‌شوند و جنگ فرسایشی بزرگی به وجود می‌آید. مسأله‌ای که برای بهتر زندگی کردن و از عوامل رفاهی است، تبدیل به یک معضل اجتماعی می‌شود که عاقبت جنگ سرد و بعدها جنگ گرم را به دنبال دارد. البته هدف استکبار از جنگ فرهنگ‌ها تضعیف آن‌ها به وسیله یکدیگر است تا تمام فرهنگ‌های درگیر، ضعیف و نابود شوند و فرهنگ آن‌ها غالب شود. هم اکنون ما شاهد هستیم که مثلاً با این‌که زبان آمریکایی یا انگلیسی از بسیاری زبان‌ها کم گویش‌تر است، ولی زبان رسمی و بین‌المللی است به طوری که مثلاً اگر بین ایران و افغانستان و تاجیکستان که فارسی‌زبان هستند قرار باشد که قراردادی نوشته شود باید به زبان انگلیسی باشد تا برای آن‌ها قابل فهم باشد. لذا می‌بینیم در دل مبارزه با خرده‌فرهنگ‌ها یک سلطه فرهنگی یا تعریف فرهنگ سلطه ایجاد می‌شود؛ یعنی استکبار می‌خواهد با تضعیف خرده‌فرهنگ‌ها آن‌ها را از بین برده و فرهنگ خود را مسلط نماید و وظیفه مسؤولان حمایت از فرهنگ ملی و اسلامی است تا مانع این آفند دشمن شوند... پس یکی از جبهه‌ها در پدافند غیر عامل حمایت از خرده‌فرهنگ‌ها و دوستی بین آن‌هاست...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد