شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

ادبیاتی که باید تغییر کند

حضور قدرتمندانه ایران در ریاست اوپک نشانه آن است که گلوگاه انرژی جهان در دست ایران قرار گرفته است. البته باید این دوره ریاست ایران خیلی زودتر و در این سی سال حداقل دو بار قدرت در سطح معاونت و ریاست در دستش قرار می‌گرفت ولی به دلایل سیاسی، هر روز به تعویق می‌افتاد تا این‌که همزمان با حضور ایران در جنوب لبنان این امر نیز محقق گردید و آمریکا در جبهه سیاسی و اقتصادی منطقه خاورمیانه همزمان دچار کیش و مات شد؛

 یعنی ناگهان اسراییل، رییس‌جمهور ایران را در نزدیک‌ترین نقطه مرزی خود دید، بدون این‌که بتواند کاری کند. در این شرایط حساس حتی یک انفجار کوچک و یا یک حادثه پیش‌بینی نشده می‌توانست کل اخبار را تحت‌الشعاع قرار دهد. همان‌طور که دیدیم در هفته دفاع مقدس آن حضور گسترده مردمی در مراسم و یا حضور ارتش، سپاه و بسیج تحت‌الشعاع یک حرکت انفجاری کوچک در مهاباد بود. اکنون می‌توان گفت که حداقل در خاورمیانه، حرف اول برای ایران است. اگر چه این امر به سادگی به دست نیامده و سی و دو سال پس از مبارزه مردم ایران، این اولین بار است که توانسته در سطح مردمی در لبنان حضور یابد. از این به بعد ممکن است در غزه و یا کرانه باختری نیز‌ چنین دعوتی صورت بگیرد و اسراییل که دایماً ایران را به بمب اتم و حمله نظامی تهدید می‌کرد اگر قدرت داشت در کنار مرز خود کاری می‌کرد؛ کافی بود مثل گذشته یک یا دو نفر را برباید و یا برای رییس‌جمهور ایران را در مسیرش مشکلی پیش آورد، کاری که بسیار در سال‌های گذشته انجام داده و تکرار آن برایش یک بازی کودکانه بود.
در موضوع اوپک نیز به همین صورت است؛ مقاومت در مقابل طرح‌های نفتی ایران مانند کاهش سهمیه تولید و یا تحریم نفتی اسراییل سال‌ها ادامه داشت ولی بالاخره وقتی همگی رأی به ریاست ایران دادند دبیرخانه اوپک در اختیار ایران قرار می‌گیرد و ایران می‌تواند از تمام طرح‌های قبلی خود دفاع کند؛ مثلاً اوپک متعهد شود به جای این‌که نفت رایگان به اسراییل دهد آن را قطع کند و یا حداقل معادل آن را برای فلسطینی‌ها منظور نماید؛ اگر نفت عراق را برای اسراییل می‌فرستاد، حداقل در این مدت که ایران حاکمیت دارد یا آن را قطع و یا تعطیل کند. اگر آمریکا فقط نفت را به صورت پایاپای می‌خرید و به جای آن، سلاح آن هم با قیمت بالا می‌فروخت حداقل باید ملزم به گردش مالی گردد یعنی درآمد حاصله ابتدا به صندوق اوپک واریز شود و سپس به مصارف خود برسد. طرح‌های بسیاری است که در این سال‌های حاکمیت ایران باید در اوپک اجرا شود و پشتوانه آن هم با حضور سیاسی ایران در منطقه تأمین شده است اما این طرح‌ها فقط در صورتی اجرا خواهد شد که ادبیات سیاسی جهان تغییر کند و ادبیات سیاسی جهان تغییر نخواهد کرد مگر این‌که ادبیات ایران تغییر کند و ادبیات ایران تغییر نخواهد کرد، مگر این‌که مسؤولان به خود‌باوری و اعتماد به نفس برسند. امروزه باید مسؤولان بدانند که دیگر ایران، کشور ضعیف سی یا پنجاه سال پیش نیست و دانستن این هم کافی نیست. باید باور کنند که ایران قدرتمند است. متأسفانه استفاده از همان ادبیات دوران انقلاب یا قبل و بعد آن در موقعیت‌های کنونی ضربات جبران‌ناپذیری بر پیکر ملت ایران وارد می‌کند. البته در آن دوران هم امام خمینی (ره) ادبیات مخالفی داشت ولی هیچ‌گاه توسط مسؤولین باور نمی‌شد؛ مثلاً‌ امام خمینی (ره) جمله معروفی داشت «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند!» این اعتماد به نفس امام خمینی (ره) را خیلی‌ها شعار می‌دانستند که امام می‌خواسته روحیه مردم را تقویت کند اما باور امام بود و همین که پس از گذشت سی سال از این جمله، آمریکا هیچ غلطی نتوانسته بکند نشان از درست بودن و جهت‌گیری صحیح ایشان دارد. اما مسؤولان آن زمان می‌گفتند باید با آمریکا مذاکره کرد والّا ما را نابود می‌کند! هنوز هم عده‌ای این‌طور تصور می‌کنند البته تصور هر کسی برای خودش محترم است ولی نباید به عنوان موضع انقلاب اسلامی و یا جمهوری اسلامی باشد. باید ادبیات از حالت خواهش و یا سازش به حالت تعادل یا برابری برسد، مثلاً در مذاکرات هسته‌ای تا موقعی که دولت ایران عقب‌نشینی می‌کرد، آن‌ها داد و بیداد می‌کردند و حتی علناً به حمله نظامی هم‌چون اشغال عراق می‌پرداختند اما از هنگامی که ایران سه سؤال اساسی را مطرح کرد اکنون نه تنها صحبت حمله نظامی نیست بلکه سعی آنان فقط بازگرداندن ایران به میز مذاکره است و ایران هم که می‌داند آن‌ها به این سه سؤال پاسخ نخواهد داد، لذا مذاکره منتفی است. زیرا مذاکره در مورد حق مشکوک است تا زوایای آن روشن شود ولی حق هسته‌ای برای ایران و سایر اعضای "ان.پی.تی" یک حق مسلم است و لذا نیازی به مذاکره نیست. به همین دلیل در موارد دیگر هم باید مسؤولین، مصالح ملی را در نظر بگیرند. این‌طور نباشد که برای یک سفر اروپا یا آمریکا منافع ایران را رذیلانه در اختیار دشمن قرار دهند، مانند کسانی نباشند که در ایران با لباس روحانی می‌گردند ولی در اروپا لباس اسپرت بپوشند و موهای خود را رنگ بزنند و با شلوار لی در شهر بگردند! متأسفانه همان کسانی که تاریخ نوشتند و ناصرالدین‌شاه و جهانگیرشاه را به سفاهت و بلاهت و فروش ایران متهم کردند وقتی نوبت به خودشان می‌رسید با این‌که زمان قرارداد ترکمانچای تمام شده، حتی تاریخ درسی را هم تغییر داده و آن را از کتب درسی تاریخی جمهوری اسلامی ایران هم حذف می‌کنند! و حاضر نیستند برگشت سرزمین‌های ایرانی را بپذیرند ...!
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد