شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

جنگ احزاب

جنگ احزاب

(جبهه‌ها در پدافند غیر عامل 8) جنگ احزاب
احزاب چه در گذشته و چه در حال مرکزیت جنگ نرم بوده‌اند زیرا کسانی را که به جنگ سخت مشغول بوده‌اند، معمولاً در خارج یا حداکثر در مرزها می‌بینیم. یعنی اگر در داخل مرزها باشند، استثناست؛


مانند نیروهای ارتش که وظیفه‌ای در داخل ندارند بلکه هدف آن‌ها دفع دشمن قبل از تجاوز است و اگر اجازه دهند که دشمن تجاوز کند یعنی از وظایف خود تخطی کرده‌اند اما احزاب چه به معنی امروزی چه به اصطلاح قرآنی که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار با کارگزاران حج به آن اشاره داشتند و به فرموده قرآن "کل حزب بمالدیهم فرحون" هر حزبی به مواضع خود می‌بالد و لذا اگر از مواضع خود عدول کند حزب دیگری می‌شود. اگر حزب دیگری شد طرفداران خود را از دست می‌دهد و طرفداران جدید هماهنگ با مواضع پیدا می‌کند. امروزه برخلاف گذشته حزب‌داری نه یک شغل و یک مرام بلکه یک اپیدمی سراسری است و هر کس حزبی نداشته باشد یا عضو حزبی نباشد سیاسی محسوب نمی‌شود. می‌توان گفت به تعداد ابنای بشر حزب وجود دارد اما به رسمیت شناخته نمی‌شوند تا این‌که خود را قربانی احزاب دیگر کنند. یعنی یک حزب یک نفره فقط برای خود فرد، آن هم در احوال شخصی مورد پذیرش است. وقتی دو نفر می‌خواهند حزب مشترکی داشته باشند باید برخی از اصول و مواضع یکدیگر را به نفع دیگری حذف کنند. اگر این تعداد به سه یا بیش‌تر برسد، موارد حذف اصول بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود تا جایی‌ که به تعداد انگشت‌شماری آن هم به صورت موافقت صوری می‌رسند؛ مثلاً وقتی کسی عضو حزب کارگر در انگلستان می‌شود، هیچ اجازه‌ای برای ابراز عقیده به او نمی‌دهند و تا سال‌ها باید در دوره‌های آموزشی حزب شرکت کند. این به آن معنی است که شخص تازه وارد باید تمام اندیشه‌ها و مواضع خود را بایگانی کند و از ابتدا طبق موازین و اصول حزبی حتی تفکرات شخصی خود را رشد و تعالی دهد. بعد از سال‌ها به او اجازه می‌دهند به عنوان پیشنهاد‌دهنده، برخی مواضع خود را آن هم در جلسات محلی یا درون حزبی ابراز نماید اما حق ندارد آن را به عنوان مواضع حزب بیان کند و اگر کوچک‌ترین اختلافی با مواضع حزب داشته باشد و بخواهد به عنوان عضو مشکوک یا مسأله‌دار معرفی نشود باید آن را فوراً اصلاح و یا توبه کند! اگر در تمام مراحل رشد سازمانی خود از این مواضع اختلافی نداشت و سمعاً و طاعتاً فرمانبردار حزب بود، کم کم به او اجازه می‌دهند در یک ایالت یا روستا در انتخابات درون حزبی شرکت نموده و به عنوان اعضای کنگره یا شورای محلی کاندیدا شود. پس از تأیید کامل و رسیدن به پلنوم مرکزی تازه متوجه می‌شود همه مواضع بیرونی حزب فقط برای فریب مردم بوده و از دموکراسی و آزادی هیچ خبری نیست و فقط باید مواضع ملکه یا پرنسس را به عنوان مواضع حزب اعلام و سینه خود را برای حفظ سلطنت سپر نماید. لذا همیشه بین اور‌ کادرها و کادرهای معمولی به اندازه‌ی یک برداشت 180 درجه‌ای تفاوت وجود دارد. افراد سطح پایین با تخیلات و ایدئال‌ها زندگی می‌کنند و راست‌گو و درست‌کردار هستند. آن‌ها کوچک‌ترین انحراف را به حزب گزارش داده و مشمول خود انتقادی می‌شوند اما افراد اور کادر یا رده بالا همیشه دروغ می‌گویند و اصلاً دروغ گفتن جزو مهارت‌های آنان است و اگر کسی نتواند خوب دروغ بگوید و مردم به دروغ او شک کنند، به سرعت پاک‌سازی می‌شود چه رسد به آن‌که بخواهد راست بگوید. لذا در سطوح بالا، آزادی شرف حقوق بشر و امثال آن لقلقه زبان است و هیچ ضمانت اجرایی ندارد. فرد حزبی باید آن‌قدر در دوران کادری خود راست‌گو باشد که در دوران اور کادری اگر دروغ گفت همه به اعتبار گذشته‌اش دروغ‌های او را باور کنند. لذا حزب‌مداری یک مدار باطل در اطراف مدار صفر درجه است که در مقابل قدرت لابی‌های مسلط خود هیچ اقتداری ندارد. به همین دلیل سردمداران حزب همیشه پر از رمز و راز و اسرار هستند و کافی است یکی از آن‌ها دهن باز کند و مطالبی را مطرح کند. از این رو در حزب، گرو‌کشی وسیعی وجود دارد تا افراد نتوانند اسرار را برملا کنند. از همین نقطه‌ضعف احزاب می‌توان به خوبی برای مبارزه در میدان دین استفاده کرد. یعنی احزاب هیچ‌گاه به نفع دین نمی‌توانند وارد مبارزه شوند زیرا تفاوت حزب با دین در این است که در دین هر چه افراد بالاتر می‌روند باید که راست‌گوتر و متقی‌تر باشند ولی در احزاب باید بیش‌تر پلیتیک بزنند و عوام‌فریبی کنند. لذا در مقاطع پایین و بالا، احزاب و ادیان درست مقابل هم هستند. در طبقات پایین احزاب، افراد راست‌گو و با انگیزه و ایدئالیست با هدف بالا وارد می‌شوند ولی به مرور فاسد و دروغ‌گو می‌شوند و آن را حرفه سیاسی خود دانسته و به آن افتخار می‌کنند اما در ادیان ابتدا افراد، گناهکار هستند؛ با ورود به جرگه پیامبران از آلودگی آنان کاسته می‌شود تا مانند سلمان فارسی لقب سلمان پاک می‌گیرند. یعنی به صورت ضربدری در مقابل هم حرکت می‌کنند. لذا وقتی صحبت جنگ احزاب می‌شود یعنی افرادی که دوره‌های مختلف دروغ‌پردازی را دیده‌اند با هم متحد می‌شوند تا با کسانی در کلاس پیامبران، به پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک رسیده‌اند، مبارزه کنند، معمولاً شکست با احزاب است زیرا اتحاد آنان صوری، موقتی و بر اساس دشمن مشترک است، نه اهداف مشترک! درست مانند درخت خرما و سوسک! درخت خرما مثل انسان تا سرش را ببرند می‌میرد اما سوسک اگر سرش را قطع کنند تا هفت روز می‌تواند بدون سر زندگی کند، اما این زندگی سوسکی چه ارزشی دارد؟
سید‌احمد حسینی ماهینی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد