تصور اینکه یک روز جنگ نظامی یا جنگ نرم وجود نداشته و بجای آن جنگ زرگری یا باصطلاح امروز جنگ زرفروش ها باشد بسیار سنگین بود اما این موضوع اتفاق افتاد: ما همگی شاهد جنگ زرگر ها بودیم! البته جنگ زرگرها به این معنی نیست که زرگر ها بجای خرید و فروش طلا، از طلا تفنگ یا شمشیر بسازند و به جان دولتی ها سو قصد کنند! یا جنگ ارزها به این معنی نیست که دلار ، ریال ، پوند یا یورو مانند آدم ها تفنگ یا شمشیر به دست گرفته به کشتار هم دیگر بپردازند! بلکه به این معنی است که همدیگر را از میدان به در کنند. طلا فروش ها چند روزی مغازه ها را بستند تا مالیات ندهند! البته آن ها هرگز مالیات هم نمی دادند زیرا که خرید و فروش طلا چیزی نیست که حساب و کتاب نوشته داشته باشد و زرگر ها هم کسی نیستند که حساب پس بدهند! آن ها همان روز که مثلا اعتصاب داشتند یا مغازه ایشان بسته بود بیشتر از روز های دیگر فروش داشتند. و اصلا این سرو صدا ها برای این بود که گرانتر بفروشند و کسی مقابل آن ها قدرت مانور نداشته باشد . کار آن ها این نیست که مانند یک کاسب در مغازه را باز کنند و جلوی آن را جارو پارو کند و بعد بروند پشت دخل و به انتظار مشتری بنشینند! این را کاسب خرده پا پا انجام می دهد که اصلا سری در سیاست ندارد. و دنبال روزی حلال است و آنچه خدا مقرر کرده را قبول می کند و همان ابتدا می گوید الکاسب جبیب الله : خدایا من دوست توهستم از ما حرکت از تو برکت. این ها بنده های خدا هستند که گنچشک روزی هستند چون گنجشک ها مثل مورچه ها نیستند که انبار داشته باشند . همینکه گرسنگی به آن ها فشار اورد سر از خواب برمی دارند و جیک جیک کنان به دنبال غذا می روند و از خداوند روزی همان روزشان را طلب می کنند وبعد که سیر شدند دوباره میروند سرشان را می گذارند و می خوابند و البته هیچ گنجشکی هم تا حالا از گرسنگی نمرده است !! اما مورچه ها و موش ها انبار دار هستند! یعنی از صبح علی الطلوع تا شام می دوند نه برای خود بلکه برای ملکه مورچه ها! حتی ممکن است خودشان هم از گرسنگی بمیرند و یا در حین انجام ماموریت تلف بشوند، اما مهم نیست ! مهم آن است که ملکه مورچه ها زنده باشد و به موقع مورچه کارگر تولید کرده جای آن ها پرکند. موش ها از آن هم بدتر هستند آن ها فقط به دنبال غذا نیستند بلکه براساس یک افسانه قدیمی به دنبال جمع کردن اشرفی های طلا هستند! یعنی چیزی را جمع می کنند که نه به در دنیا یشان می خورد و نه آخرت! مانند یک امانت دار امانت را گرفته و به نسل بعد منتقل می کنند و لذت آن ها از ندگی فقط تماشا است. و حکایت آدمیزاد هم همین است هرچه قدر بدود و فعالیت کند فقط یک شکم سیر می تواند بخورد و یک لباس بپوشد بقیه را یا باید دور بریزد که به این دور ریختن افتخار کند و یا نخورد و نگهدارد برای نسل بعد. این موجود چون شیر خام خورده است میتواند همه خصلت های حیوانات را یکجا هم داشته باشد. مثلا بنده که سی سال سابقه حسابداری و حسابرسی در تمام شرکت ها و سازمان های دولتی را داشته ام میدانم که مغازه طلا فروشی هرچه کوچکتر باشد در آمدش بیشتر است . البته به این معنی نیست که بزرگترها مالیات بیشتری می دهند اما استتار فرار از مالیات در آن ها باهم فرق می کند طلا فرو شان کوچک استدلال می کنند که فروش ندارند و هروقت مامور مالیات را می بینند به همدیگر خبر می دهند و مغازه ها را یا تعطیل و یا خلوت می کنند. طلا فروش های بزرگتر هم حسابدار قسم خورده انتخاب می کنند تا قسم بخورد که فروش نداشته اند!البته هزینه این قسم دروغ را هم می دهند!حتی اگر دولت قانون بگذراند اعتصاب می کنند و اگر اعتصاب هم نکنند حداقل شایعه آن را در بوق و کرنا می کنند. مقدار ارزش افزوده مگر چقدر است ؟ سه درصد آن هم از مشتری می گیرند، حالا چرا زرگر ها بجای مشتری اعتصاب می کنند آن هم از علامات آخرالزمان است. دولت برای رعایت حال این کاسب های از خدا بی خبر حتی ماده 131 را نابود کرد یعنی مالیات دهنده کوچک و بزرگ همگی باید ده درصد مالیات بدهند در حالیکه عدالت اقتضا می کند کسی که در آمد بیشتری دارد مالیات بیشتری دهد . در ماده 131 مقرر شده بود تا مبلغ معینی معاف سپس تا مبلغی ده درصد و در پله های بعدی 20 یا 30 و تا 55 درصد هم می رسید. اما این ها به 10 درصد هم راضی نیستند! اصلا نمی خواهند مالیات بدهند می گویند مملکت نفت دارد، معدن ،گنج، دارد، گاز دارد، مالیات برای چه ؟ در واقع می خواهند اموال عمومی را بجای اموال خودشان به دولت ببخشند در حالیکه اموال عمومی تکلیفش را مجلس تعیین می کند و هرسال بودجه می نویسد و همان مجلس در کنار در آمد نفت و گاز در آمد مالیاتی را هم می بیند. این به آن معنی است که اگر دولت کوتاه بیاید ، موضوع به همین جا خاتمه نمی یابد. کم کم عدالت مالیاتی به سمتی میرود که مردم طبقه پائین بیشترین مالیات را بپردازند و طبقه متوسط کمتر و طبقه ممتاز اصلا نپردازند. شما ببینید اگر طلا فروشان که دست وبالشان را هر روز با طلا می شویند نخواهند مالیات بدهند طبیعتا باید سپور محله و کارگر کوره پزخانه باید جور این ها را بکشند. چون بهر حال دولت مالیات خود را باید بگیرد. در صورتیکه قشر فرهنگیان و کارگران و کار مندان بیشترین مالیات قشر پیشه وران و صنعتگران تاحدودی مالیات می دهند اما طلا فروشان و کار خانه داران با هزاران تبصره و ماده می ایند تا مالیات ندهند واز معافیت مالیاتی استفاده نمایند.و البته همه این ها را همه میدانند ولی چرا سرو صدا می کنند در راستای همان جنگ نرم است ونیاز به پدافندی غیر عامل دارد تا توجیه مردم باعث ناکار آمدی تبلیغات آنان شود