شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

پدافند نفوذی

  ایران فاتح آمریکا

همانطور که جنگ انواع گوناگون دارد فتوحات نیز وابسته به آن دارای انواع و اقسام می باشد . مثلا در جنگ نادر شاه با پادشاه هند ما می بینیم که نادر هندوستان را فتح می کند و جواهرات معروف کوه نور و تخت طاووس را به ایران منتقل می کند ولی دوباره تاج شاهی را بر سر همان پادشاه هندی می گذارد و وی را نماینده تام الاختیار خود می کند. اما در جائی دیگر وقتی نادر شاه که در آن موقع هنوز نادر قلی بود رشادت یکی از سربازان را در میدان جنگ می بیند با کمال تعجب او را تحسین کرده و از او می پرسد ای جوان مبارز و غیور شما ها کجا بودید که ایران صد پاره  شده بود و کسی نبود به داد آن برسد؟ و سرباز هم  با کلمات غرور آمیزی گفته بود: شما کجا بودید؟ اگر کسی مثل شما فرمانده جنگ شود سربازانی مثل ما هم دور او جمع می شوند...و یا برخلاف ادعا های غربی ها که هنوز در وحشت جنگ های صلیبی هستند ایرانیان نه تنها با اسلام مشکل نداشتند بلکه از همان ابتدا تعجب می کردند که چرا پیامبر اسلام باید در میان اقوام جاهلی و بیسواد مبعوث شود که حرف او را نمی فهمند. از همان موقع که پیامبر اسلام پیامبری خود را آغاز کرد  شهروند ایرانی بود. لذا پادشاه ایران به فرماندار مدینه که یک ایرانی بود نامه نوشت که او را ساکت کند یا کت بسته تحویل پیک دهد. ولی فرماندار وقتی به حضور پیامبر اسلام رسید و وجنات و موقعیت ایشان را دید و سخنان او را شنید، کلاه خود را از سر برداشت و مسلمان شد و از فرمان سرپیچی نمود. گذشته از نسل پیامبر که به حضرت اسماعیل ع برمی گردد که خود مهاجر از جنوب ایران بود حضور دائمی سلمان فارسی در کنار پیامبر که وی را از اهل بیت خود خطاب می کرد بر هیچکس پوشیده نیست. وقتی قران می فرماید که رجس و ناپاکی از اهل بیت پیامبر دور است و پیامبر می فرماید السلمان منا اهل البیت یعنی ایشان نیز از هر رجس و پلیدی پاک است. و برای همین در کشو های دیگر بنام سلمان پاک معروف است. و در ایران بنام سلمان فارسی. اکنون نیز گرچه ادبیات تبلیغی غرب سعی می کند فرماندهی جهان را در آمریکا یا اروپا قرار دهد و زمام امور  را به آن ها بسپارد اما بر هیچکس پوشیده نیست که ایرانیان فاتح قلب ها ی مردم دنیا هستند. نه تنها قلب ها که تمام نقاط استراتژیک آنان در دست ایرانیان است از تنگه هرمز که 75 درصد تجارت جهان به آن وابسته است تا داخل قلب سازمان هوا و فضای آمریکا ( ناسا ) ، یا سی ان ان ، یاهو ، گوگل و.. چه کسی می تواند منکر شود که  حاذق ترین پزشکان انگلیس و آلمان ایرانی هستند؟ و چه کسی می تواند بگوید که دانشگا ه های اروپا و آمریکا و حتی استرالیا و کانادا و زلاند نو بدون وجود دانشجویان و استادان و پژوهشگران ایرانی جز مشتی آجر و آهن چیز دیگری نیستند؟ هم اکنون چرا جهان دچار رکود تجاری شده است؟ فقط به این دلیل که ایران را تحریم کردند! واین برای دنیای سرمایه داری که مشتری مداری را اصل می داند یعنی مرگ و نیستی . چه ژاپن و اروپا و چه آمریکا و استرالیا فقط یک چیز را یاد گرفته و بر آن اساس برنامه ریزی کرده اند: حق با مشتری است. حالا با تحریم ایران در واقع سی سال است که اصرار دارند حق با مشتری نیست ! و این تضاد اندیشه است که آن ها نابود می کند چرا که ارکان آموزشی و پژوهشی  غرب و حتی غرب زده های جهان سوم (بخصوص ایرانی های غرب زده ) فقط یک چیز یاد می گیرند: مشتری خداوند است ! اما سیاستمداران می گویند این خداوند را تحریم کنید! و لذا آنچه به گوش کس نرسد فریاد است. هرچه محققان و پژوهش گران نیرو تحویل بازار کار می دهند همگی سرخورده می شوند، زیرا بجر این کار چیز دیگری بلد نیستند. در غرب دو گروه بیشتر ازهمه در آمد دارند یکی کسانی که مدیریت بازرگانی خوانده باشند و دیگر کسانی که به کامپیوتر و سخت افزار آن متکی باشند و هردو اینها در طول تحصیلات خود از ابتدا تا دوران دکتری و فوق دکتری می آموزند که چگونه مشتری را از خود راضی نگهدارند وبرای جذب او همه کار ها را یاد می گیرند ولی وقتی وارد بازار کار می شوند دستور تحریم روی میزشان است! و لذا تنها راه برون رفت از این بحران برای غرب تکریم مشتری است آن هم مشتری که  معمولا اگر شریک اول تجاری آن ها نباشد حتما در ردیف دوم وسوم قرار دارد. زیرا ایران برخلاف دیگر کشورها که استعداد کشاورزی یا صنعتی دارند فقط استعداد بازرگانی دارد. تجار ایرانی در طول تاریخ و جاده ابریشم آن همه گواه براین است که ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی نه زمین های زیر کشت مثل آمریکا دارد که جایزه بدهد تا مردم نکارند! و نه مثل ژاپن یا استرالیا یا انگلستان در گوشه های تاریک دنیا گیر کرده  و راهی بجز تولید ندارند. بلکه مانند پلی است که شرق و غرب جهان را تعیین کرده و آن ها را به هم متصل می کند. در عالم سیاست هم ما می بینیم که گرچه در آمریکا بین حزب دمکرات و جمهوریخواه رقابت وجود دارد ولی در این سی سال فقط کسانی به کاخ سفید راه پیدا کردند که در تبلیغات خود را حامی ایران معرفی می کردند. گرچه اینان پس از انتخاب به لابی شیطان سر می سپردند اما همین سرسپرده  هم باعث سقوط  آنان می شد. در همین اجلاس اخیر سازمان ملل در نیویورک پر مشغله ترین و پر آوازه ترین هیات ها از ایران بود و دولت آمریکا را در خود خاک آمریکا محکوم می کرد.  در واقع همان قضیه نادر شاه در هندوستان قابل تکرار است. و اوباما راهی جز تسلیم در برابر ایران ندارد. و اگر بخواهد مقاومت کند با گوجه فرنگی های بیشتری روبرو خواهد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد