شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

شورشگری و ضد شورشگری

آن‌که دایم هوس سوختن ما می‌کرد                                  کاش می‌آمد و از دور تماشا می‌کرد!
فرانسه، آتش بیار فتنه 88 در تهران که حتی جاسوسان آن به سرعت دستگیر شدند و اظهار نظرهای وزیر خارجه و رییس‌جمهورش همیشه مشهور بود، امروز خود دچار چنان بحران و آتش‌سوزی شده است که سخنگوی وزارت خارجه ایران از ایرانیان خواسته که از سفرهای غیر ضروری به علت آشوب‌های خیابانی موجود، به فرانسه خودداری کنند! فرانسه به چند دلیل اولین کشوری است که در آتش می‌سوزد

 این علت یا تحلیل تاریخی، سیاسی و اجتماعی دارد. دلیل اول آن‌که در خط مقدم اروپا قرار دارد و می‌دانیم در دوره رنسانس همین آشوب‌های خیابانی تنها در این کشور اتفاق می‌افتد و زندان باستیل گشوده و پادشاهی فرانسه به جمهوریت تبدیل می‌شود، در حالی که در کشورهای دیگر اروپایی چندان تحرکی دیده نمی‌شود؛ حتی در انگلیس و چند کشور دیگر هنوز هم نظام سلطنتی برقرار است. در حال حاضر هم تنها این کشور است که به نظام سرمایه‌داری نه می‌گوید، چه در سال‌ها قبل که بعد از جمهوریت، به نظام سوسیالیستی روی آورد و چه اکنون که می‌رود به انقلاب اسلامی روی آورد؛ زیرا دلیل دوم این آشوب‌ها وجود مهاجران یا رنگین‌پوستان است. البته خود رنگین‌پوستان به دلیل وجود برخی فالانژها و نژاد‌پرستان مستقیماً نمی‌توانند در این آشوب‌ها حضور داشته باشند، چون بلافاصله آنان را نابود و یا حداقل اقامت آنان را لغو می‌کنند، ولی بهانه خوبی برای فرانسویان آزادی‌خواه که از نسل همان ولتر و منتسکیو هستند. این آشوب‌ها به قدری سازمان‌یافته هستند که شهرهای مختلف و اقشار مختلف مردمی به طور عمیق و گسترده در آن شرکت می‌کنند. دلیل سوم این امر آن است که مکر و حیله دشمن به خودش باز می‌گردد. زیرا یکی از آثار پدافند ملی همان آفند است، یعنی به جای این‌که با دشمن در درون شهرهای خودی درگیر شود، به درون شهرهای آنان می‌رود. این تداخل یا تعامل یا دخالت در امور دیگران مانند عمل و عکس‌العمل در قانون فیزیک است یا همان چیزی است که مولوی می‌گوید: "این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما باز آید نداها را صدا."
یعنی همان‌طور که دشمن از طریق ماهواره‌ها و فضای مجازی، مرزها را شکسته و حتی درون منازل ما حضور پیدا کرده، عکس‌العمل طبیعی ما هم حضور در منازل آن‌هاست. این عمل و عکس‌العمل تابع قوانین خاص خود می‌باشد که یکی از آن‌ها ویروس ضد خبر است. یعنی هر خبری که از دهانی بیرون می‌آید یا از رسانه‌ای پخش می‌شود، حامل یک ویروس ضد خبر است. مثلاً شما می‌شنوید که در یکی از خیابان‌های تهران یا پاریس انفجاری رخ داده و رسانه‌ها اعلام می‌کنند که هیچ کس کشته نشده است! هر ذهن فعالی با شنیدن این خبر آن را باور نمی‌کند! و شاید نقطه مقابل آن را باور می‌کند. یعنی با خود می‌گوید به دلایل امنیتی در این خبر اعلام کرده‌اند که هیچ کس کشته نشده! حتماً ده نفر کشته شده‌اند، شاید هم خیلی بیش‌تر که اگر آن را اعلام کنند، مثلاً آبروی پلیس فرانسه می‌رود! قانون خاص دیگری که در این آفندها و پدافندها عمل می‌کند، قاعده شورش و شورشگری است. شورشگر به دلیل ماهیت خود سبک و سیال است، یعنی هر جا بخواهد می‌تواند وارد عمل شود ولی ضد شورشگر، سنگین و پرهزینه است. لذا امکان مقابله مستقیم بسیار ضعیف می‌باشد، یعنی وقتی تمام شهرهای فرانسه در دود و آتش می‌سوزد، کاری از پلیس فرانسه بر نمی‌آید. در واقع باید پلیس بگذارد که آن‌ها هر کاری می‌خواهند انجام دهند و بعد از فروکش کردن قضایا آن‌ها را جمع‌بندی کند! یا خیلی زرنگ باشد از ورود شورشگران به مناطق درجه اول و دوم جلوگیری کند. درجه سومی‌ها را مانند اموال دولتی یا سازمان‌ها و بانک‌ها نمی‌تواند کنترل کند. البته تا زمانی که مکان‌های درجه یک و دو در اختیار پلیس است، شورشگری نام می‌گیرد والّا اگر مکان‌های درجه دو سقوط کند، نام انقلاب به خود می‌گیرد و در صورت سقوط مناطق درجه یک، پیروزی انقلاب و شورشگر به نام حاکمیت تعبیر می‌شود. شورش در واقع انقلاب ناقص است که به پیروزی نمی‌رسد. لذا قاعده شورش با قاعده انقلاب یا حاکمیت تفاوت دارد. یک شورشگر در صورت عدم پیروزی ضد قهرمان می‌شود، در حالی که اگر شورش به نتیجه برسد، شورشگر عنوان قهرمان می‌گیرد و این به ایدئولوژی یا منطقه‌بندی ارتباط ندارد، بلکه یک قانون حتمی و لایتغیر است. به این لحاظ ممکن است شخصی یا سازمانی با یک ایدئولوژی واحد در یک منطقه، قهرمان و در منطقه دیگر ضد قهرمان باشد. مثلاً چه‌گورا یا فیدل کاسترو در کشورهای آمریکای لاتین قهرمان هستند ولی در آمریکا به عنوان ضد قهرمان معرفی شده‌اند. فرانسه و ایران علایق مشترک فراوانی دارند که با توجه به نکات اشاره شده، بسیار به هم نزدیک هستند. حتی گفته می‌شود زندگی فرانسوی‌های اصیل مانند زندگی مازندرانی‌های ایران است. این علایق مشترک از لحاظ فازبندی‌های تاریخی با یک اختلاف در فاز کوتاهی حرکت می‌کند، یعنی همان‌طور که انقلاب کبیر فرانسه در ایران محترم بود و بیش‌تر قوانین ایران از روی قانون اساسی فرانسه نوشته شده است، اکنون نیز بسیاری از حرکت‌های امروز فرانسه شبیه انقلاب ایران می‌باشد و مردم فرانسه نیز باید بدانند تنها راه‌حل نجات آن‌ها ادامه‌ی مسیر انقلاب اسلامی ایران است، زیرا اقتصاد فرانسه در طول تاریخ از اقتصاد ایران جدا نبوده و ایرانی‌ها همیشه برای مبارزه با وایکینگ‌ها ترجیح می‌دادند با دوگل‌ها رابطه داشته باشند. حتی در زمان هارون‌الرشید، معروف است که می‌گویند وقتی ساعت شنی را ایرانیان اختراع کردند، هارون‌الرشید آن را به عنوان هدیه برای شارل پنجم فرستاد و او مطابق رسم ایرانیان ساعت را بر دروازه شهر گذاشت تا مردم آن را مشاهده کنند اما عده‌ای که نمی‌خواستند روابط، حسنه باشد (مانند سارکوزی‌های امروزی) ساعت را سنگباران کردند و حرکت‌های آن را نتیجه حلول شیطان در جسم دانستند! امروز نیز فرانسه دارای بیش‌ترین تعداد مهاجران می‌باشد و اسلام در آن به‌رغم آزار فاشیست‌ها در حال تبدیل شدن به دین اول مردم است.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد