شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى
شىنجاڭدىن غەززەگىچە

شىنجاڭدىن غەززەگىچە

ماھانىغا رەھمەت ، ئۇ ئامېرىکا زۇڭتۇڭلۇقىنىڭ کاندىداتى بولدى

جنگ مناقصه‌ها!

مناقصه از دو جهت، یک جنگ نرم است. یکی از لحاظ داخلی و دیگری در سطح بین‌المللی. از جهات داخلی، استقرار قانون و نهادینه کردن مناقصه‌ها و مزایده‌ها امری مشکل و مسأله‌ساز است زیرا ماهیت انسان بر قانون‌گریزی تا حد متوجه نشدن دیگران است و لذا هر قانونی در سیر مراحل تکاملی خود با موانعی روبه‌روست که‌ گاه از اجرای آن جلوگیری و‌ گاه آن را از اهداف خود منحرف می‌کند.
مناقصه از جمله قوانینی است که بر پایه‌ی عدالت اجتماعی بنا می‌شود و خود نیز برپاکننده‌ی عدالت اجتماعی و اقتصادی است. از لحاظ مفهومی، مناقصه و یا مزایده یعنی شرایط را برابر کردن تا همه در مقابل قانون مساوی باشند. این از مفاهیم اصلی قانون‌گذاری است، چون قانون‌گذاری به دنبال غیر شخصی کردن (Depersonalization) امور اداری کشور است. وقتی دولت، کالاهای مازادی دارد که باید آن‌ها را بفروشد، مردم نیز به عنوان خریدار باید از شرایط مساوی برای خرید برخوردار شوند. این امر چه در مرحله‌ی طرح یا اطلاع‌رسانی و یا در مرحله‌ی انتخاب باید دیده شود، مثلاً اطلاع‌رسانی مزایده‌ها اگر به مسیر درستی هدایت نشود، افراد کم‌تری از آن اطلاع می‌یابند و لذا چه بسا کسانی که ممکن بود شرایط بهتری پیشنهاد ‌دهند، در اثر عدم دستیابی به منابع اطلاع‌رسانی اصلاً متوجه آن نمی‌شوند. عکس قضیه، رانت‌خواری است یعنی اگر اطلاع‌رسانی، شفاف نباشد می‌توان ادعا کرد که هدف رانت‌خواری در آن بوده، البته به استثنائات از قبیل سرّی بودن معاملات یا محرمانه بودن آن نیز نباید استناد کرد. لذا هرگونه رانت‌خواری در این مرحله باعث نارضایتی از دوسو می‌شود؛ یکی آنان که برنده نشدند به اصطلاح می‌گویند که پارتی‌بازی شده است و از شرکت در مناقصه‌ها یا مزایده‌های بعدی منصرف می‌شوند و جای آن‌ها را شرکت‌ها یا گروه‌هایی پر می‌کنند که بیش‌تر به روابط می‌اندیشند نه ضوابط و لذا به طور طبیعی، وقتی برنده شدند مشخص است که کار، درست پیش نمی‌رود و به عنوان مثال، اتومبیلی که ارزش جهانی آن 7000 دلار است، قیمت تمام شده‌ی آن 12000 دلار اعلام می‌شود و یا هر نوع پل یا سد و یا راه‌های مواصلاتی  که ساخته می‌شود هم از لحاظ زمانی و هم از نظر فنی به زیان بیت‌المال می‌شود. در بسیاری از موارد مردمی که در جنگ‌های سخت دوام می‌آورند و از سختی‌های آن ناراحت نمی‌شوند، کوچک‌ترین علامت بی‌عدالتی یا رانت‌خواری، آنان را دچار افسردگی شدیدی می‌کند، به طوری که از فعالیت‌های روزمره‌ نیز دست می‌کشند و به اصطلاح می‌گویند هر نوع فعالیت در این سیستم کمک به آن است. کم کم این نوع رانت‌ها باعث ایجاد یک پروسه‌ی دایمی و درست کردن یک پیله به دور خود و محدود کردن افراد یا شرکت‌ها به تعداد انگشتان دست است. تمام این‌ها باعث‌ شکنندگی سیستم اقتصادی و بعدها سیستم سیاسی یک جامعه می‌شود؛ لذا می‌بینیم برای توجیه این حالت سخن‌های قشنگی هم گفته می‌شود. مثلاً در زمان نخست وزیر هویدا، وی می‌گفت ما پول نفت را داریم و لذا نیاز به کارکردن نداریم؛ این البته از شعار‌های کار‌شناسان و مشاوران آمریکایی و مستشاران آن‌ها در ایران بود که می‌گفتند شما دست به هیچ کاری نزنید و تمام کار را به ما واگذار کنید. این مسأله، بُعد بین‌المللی مناقصه را به وجود می‌آورد و ما به سادگی می‌بینیم که تا مدت‌ها تمام کار‌های ایرانیان در دست خارجی‌ها بوده است. از زمانی که ویلیام ناکس دارسی به دربار قاجار راه یافت، این طرز تفکر ترویج شد. آن‌ها به قاجاریه می‌گفتند که ما این زمین‌هایی که بدبوست، از آن بوی قیر می‌آید و آن‌ها را سیاه کرده؛ از شما می‌خریم یا اجاره می‌کنیم و به شما پول می‌دهیم تا به فرنگستان بروید و خوش بگذرانید. این امر چنان به مذاق قاجاریه خوش آمده بود که از زمین‌فروشی به وطن فروشی روی آوردند و هر بار در مقابل مبلغ ناچیزی سرزمین و یا بخشی از آن را می‌فروختند، از گمرکات گرفته تا زمین‌های زراعی و نفت‌خیز، یکی پس از دیگری به باد فنا رفت. این‌که تا سال‌ها این‌طور رفتار می‌کردند عجیب نبود، عجیب‌تر آن بود که در مناقصه‌ها و مزایده‌های بعد از انقلاب اسلامی نیز اکثراً کشور‌های خارجی برنده می‌شدند. اگر انگلیس بدنام می‌شد؛ به سراغ فرانسه، آلمان و حتی اتریش و سوئد و دیگر کشور‌ها می‌رفتند. هیچ شرکت ایرانی نبود که بتواند با آن‌ها مقابله کند تا جایی که لفظ مناقصه اصلاً مطرح نمی‌شد و یا اگر مطرح می‌شد، تمام مراحل اجرایی آن از جمله زبان اطلاع‌رسانی آن به انگلیسی تدریس می‌شد تا ضد انگلیسی‌ها مهلت نشست در مجمع را نداشته باشند. بُعد بین‌المللی آن نیز در دو حالت به ضرر اقتصاد است؛ از یک‌سو منابع به میزان نامعین و نامحدودی به کشورهای خارجی سرازیر می‌شود و از سوی دیگر، کار‌آفرینی و اشتغال، سرکوب شده و از بین می‌رود. اکنون در بیش‌تر کشورهای عربی که صاحب نفت هستند، کارخانه‌ی مهمی وجود ندارد. یعنی مردم در این کشور‌ها به دو دسته‌ی شاخص تقسیم شده‌اند؛ کسانی که دستی در چاه‌های نفت دارند و کسانی که ندارند. آن‌هایی که دستی در چاه‌های نفت دارند، همگی مصرف‌گرا بوده و به خوش‌گذرانی اعتیاد پیدا کرده‌اند. اغلب آن‌ها در آمریکا یا اروپا مخصوصاً در ایتالیا صاحب شهرک‌های خوش‌گذرانی هستند و اقتصاد غرب را این نوع ولخرجی‌ها سیاست‌گذاری می‌کند. مثلاً در سیسیل ایتالیا، هر ماه گروهی از خانواده‌ی سلطنتی عربستان می‌آیند و مردم آن‌جا را طلاباران می‌کنند و مردم سیسیل هم جز خوش‌خدمتی به این اعراب طلا‌آفرین، کار دیگری ندارند. طبیعی است خانواده‌ی سلطنتی نمی‌تواند شامل همه‌ی طبقات شود و حداکثر، ایجاد یک طبقه‌ی جدید یا هزار فامیل است. بقیه مردم در طبقاتی قرار می‌گیرند که نسبت مستقیمی با چاه‌های نفت ندارند؛ لذا اغلب در فلاکت و فقر زندگی می‌کنند. می‌توان گفت مناقصه‌ها و مزایده‌ها برخلاف آن‌چه داخلی و غیر مهم معرفی می‌شود، یک تعامل بین‌المللی و عدم اجرای صحیح آن یک جنگ نرم است که از سوی شرکت‌های چند ملیتی هدایت می‌شود. یعنی نباید ساده‌اندیش بود و تصور کرد با تغییر چند نفر یا چند ماده‌ی قانونی، مناقصه‌ها خوب اجرا خواهد شد یا اگر انتقاد و فحش داده شود، سرعت بیش‌تری پیدا می‌کند!

نقلاب و ضد انقلاب

نقلاب و ضد انقلاب
هر انقلابی اگر به موقع نباشد، ضد انقلاب است. درست هنگامی که مردم نیاز به آرامش دارند ندای انقلابی مانند ندای جغد در ویرانه‌ها شوم است و برعکس وقتی که مردم نیاز به انقلاب دارند، سکوت کرکس‌ها و لاشخور‌ها برای شکار است نه برای اندیشیدن و لذا می‌بینیم که مرز انقلابی بودن تا ضد انقلابی بودن بسیار باریک و شاید نازک‌تر از مو باشد؛

هر کس که این‌ها مرز‌ها را خوب نشناسد بر روی لبه‌ی تیغ راه می‌رود و ممکن است هر لحظه سقوط کند! از این رو، شناخت ماهیت انقلاب بسیار مهم و شناخت موقعیت زمانی و مکانی هم لازم است. اگر همه چیز به موقع نباشد مانند این است که برای به دنیا آمدن کودکی تلاش کنیم که هنوز شش ماهه نیز نشده است. در نتیجه چیزی جز جنین متعفن که باید دفن شود نخواهیم داشت. بنابراین برای بررسی موضوع باید بدانیم چرا اصلاً کلمه‌ی انقلاب وارد عرصه‌ی لغات شد. در گذشته کلمه‌ی تمدن (civilizations) به کار می‌رفت، یعنی هر نوع تغییری را تغییر در تمدن می‌دانستند لذا ساسانیان برای خود تمدنی داشتند، رومیان نیز همین‌طور و به محض انقراض یک سلسله یا یک حکومت، تمدن جدیدی نام‌گذاری یا آغاز می‌شد و آرنولد توین بی، ‌مورخ شهیر معاصر، حدود 36 تمدن را شناسایی کرده و نام برده است، اما او با تعصب تمام، آخرین تمدن را تمدن غرب نامیده و معتقد است که بعد از آن تمدنی به وجود نخواهد آمد و اگر خیلی اصرار شود، عصر بربریت به همراه جنگ سوم جهانی بر جهان حاکم خواهد شد؛ لذا تغییر حکومت‌ها و یا سلسله‌های پادشاهان به جای تمدن انقلاب نام گرفت، مثلاً نابودی تزار‌ها در روسیه، انقلاب روسیه نام گذاشته و انقراض پادشاهی چین در آن کشور و یا انقراض پادشاهی در ایران به همین ترتیب انقلاب (revolution) نامگذاری شد و این هم به دست جامعه‌شناسانی که در غرب تحصیل کرده و از شاگردان آرنولد بودند پیگیری و تثبیت شد. آن‌ها انقلاب را در مقابل حفظ وضع موجود یا (institution) آوردند و طبیعتاً در دسته‌بندی، کسانی که محافظه‌کار بودند در یک طرف و انقلابیون در طرف مقابل ایستادند. مثلاً در انگلستان که هنوز پادشاهی برقرار می‌باشد حزب محافظه‌کار قوی است ولی در فرانسه که جمهوری است وضع گروه‌های چپ یا انقلابی خوب است. البته در طول زمان هر دو گرایش بر هم تأثیر می‌گذارند چنان‌چه در انگلستان حزب کارگر هم به وجود می‌آید و یا در فرانسه راست‌گرایان هم برخی مواقع پیروز میدان می‌شوند اما سقف تغییرات محدود است. زیرا تا زمانی که ملکه زیر سؤال نرفته حزب محافظه‌کار یعنی هواداران ملکه هم اگر کنار بروند حزب کارگر هم روی کار بیاید باید مطیع ملکه باشد و برعکس اگر در فرانسه احزاب راستگرا موفق شوند باید به رییس‌جمهور احترام بگذارند. یا در چین با این‌که انقلابیون خودشان دچار تغییر شدند و رویزیونیسم و تجدید نظر طلبی را باب کردند ولی هرگز موفق نشدند شاه را برگردانند و یا در افغانستان و ایران هم با این‌که شاه‌های مخلوع زنده بودند و هوادارانی هم داشتند، نتوانستند آن‌ها را به اریکه قدرت بنشانند. اکنون در آستانه‌ی سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی شاهد سرنگونی برخی دولت‌های منطقه هستیم. در یک کشور مسلمان مانند تونس که هیچ کس اجازه نداشت نماز بخواند چه حبیب بورقیبه که کمونیست تمام عیار بود و چه رییس‌جمهور اخیر که جمعاً سی سال حکومت کمونیستی داشتند، اکنون با برقراری نماز جمعه به عنوان نماد اسلام‌گرایی حرکت خود را تفسیر کردند. اکنون تونس دو راه دارد یا باید مطیع انقلاب اسلامی شود یا این‌که باز به دامن غرب برگردد و به عنوان دموکراسی حکومت کمونیستی را بپذیر. طبیعی است اگر این انقلاب در کشورهای همسایه هم بروز کند، کنترل آن سخت‌تر شده و غرب ناتوان خواهد بود که البته پیش‌بینی‌ها حاکی از همین امر است؛ یعنی غرب چون همه حرف‌های خود را قبلاً زده است لذا حرف تازه نخواهد داشت و میدان برای یکه‌تازی انقلاب اسلامی باز خواهد بود. تنها اشتباهی که در این‌جا ممکن است رخ دهد این است که رهبران ضعیف نتوانند در پیش پای مردم حرکت کنند و مردم بدون رهبر منطقه‌ای بمانند. مثلاً وقتی بن علی رفت بنا بر گفته‌ی امام جمعه موقت تهران غرب خواست فردی را بر آنان تحمیل کند و‌‌ همان سیستم قبلی را ادامه دهد ولی مردم تظاهرات خود را شروع کردند و مدعی هستند تا محو کامل بقایای رژیم سابق به این اعتراضات خود ادامه خواهند داد. البته این ایراد از یک جنبه قابل ترمیم است و آن این‌که به جای تعدد رهبری یا رهبری منطقه‌ای به رهبری واحد و جهانی اندیشیده شود و مردم تونس تنها راه رهایی خود را در کسی ببینند که مطیع امر ولایت است نه آن‌که نامش بن علی باشد ولی بن یزید باشد! و کسانی که در تونس یا اردن و یا مصر در طول این سی سال موضع روشنی نسبت به انقلاب اسلامی داشته‌اند، باید خودی نشان دهند تا مردم از انتخاب اصلح استفاده نمایند. چنین کسانی حداقل یک تضمین دارند و آن این‌که انقلاب اسلامی را قبول داشته‌اند و حاضر نخواهند بود دوباره کشورشان به دامن غرب یا شرق بیافتد. انتخاب یک رهبر انقلابی که با رهبری انقلاب اسلامی ایران همسو باشد برای آنان وحدت و یکپارچگی به دنبال خواهد داشت و از همین جا شیطنت دشمنان مشخص خواهد بود، یعنی دشمنان انقلاب اسلامی تونس کسانی هستند که بخواهند بین انقلاب اسلامی ایران به عنوان مادر انقلاب‌های اسلامی جهان تفرقه بیاندازند، اما همه کوشش آن‌ها فقط به ماهواره‌ها محدود خواهد بود زیرا انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین خصیصه‌اش سترون کردن نیروهای نظامی و سلاح‌های کشتار جمعی غرب است. یعنی امروزه غرب نمی‌تواند به 3600 کلاهک هسته‌ای خود در مقابله با انقلاب اسلامی ایران کوچک‌ترین تکیه‌ای داشته باشد زیرا دیگر هیچ کس از این سلاح‌ها نمی‌ترسد و بد‌تر از آن این‌که غرب نیز در یک موضع انفعالی خود در شعار‌هایش ضد کلاهک‌های هسته‌ای شده است! و این نکته‌ای است که غرب را در گردابی انداخته که خود بر علیه تولیدات خود شعار دهد. این روش پدافندی بسیار مثبت بوده و آثار آن در جلوگیری از جنگ هسته‌ای تاکنون فعال عمل کرده است.

جنگ نرم برای کتاب آسمانی

 
وقتی که سلمان رشدی کتاب آیات شیطانی را نوشت، کسی جز هندی‌ها به اهمیت موضوع پی نبردند و این اولین تظاهرات ضد سلمان رشدی در هندوستان بود تا این‌که صدای آن‌ها به گوش امام خمینی (ره) رسید. امام خمینی (ره) حکم ارتداد او را صادر و جایزه برای کشتن او تعیین کرد.
نکته‌ای که وجود دارد آن است که چند نفر از اقراد تندرو خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و گفتند بهتر بود که با ما هماهنگ می‌کردید و بعد، اعلام ارتداد کرده و حکم قتل را صادر می‌نمودید! آن‌ها تصور می‌کردند شرایط جهانی را بهتر از امام خمینی (ره) می‌دانند! آن‌ها حتی گفته بودند اگر همین حکم را هم می‌خواستید صادر کنید به ما می‌گفتید که ما در محل زندگی سلمان رشدی مستقر می‌شدیم و بعد از اعلان فتوای شما او را ترور می‌کردیم، بلافاصله حکم شما اجرا می‌شد! اما امام خمینی (ره) فرمود که موضوع سلمان رشدی با کشتن یک نفر حل نمی‌شود و منظور هم کشته شدن او، تنها نیست بلکه منظور این است که زندگی مخفی او را ببینند و عبرت بگیرند و دیگر کسی جرأت چنین کاری را نکند. در واقع می‌توان فهمید این نوع توهین‌ها و اهانت‌ها به ساحت پاک پیامبران مخصوصاً پیامبر اسلام (ص) یک جنگ سخت و اعلام شده نیست بلکه یک جنگ نرم و با برنامه است. زیرا دشمن در جنگ سخت کاری از پیش نبرده که متوسل به شیوه‌های روان‌شناختی و تاریخی و داستان‌نویسی و امثال آن می‌شود. این مبارزه یا جنگ نرم یک تفاوت اساسی با دیگر موارد آفند غیر عامل دارد که دارای پیشینه‌ی تاریخی است. یعنی همیشه مبارزه برای از بین بردن کتاب‌های آسمانی بوده و معمولاً با اختلاف فازی بین جنگ نرم و جنگ سخت در نوسان قرار داشته است؛ یعنی وقتی کتاب حضرت موسی (ع) و تورات آمد، عده‌ای با حضرت موسی (ع) جنگیدند تا کتاب او را از بین ببرند ولی وقتی موفق نشدند، آن را تحریف کردند و اسراییلیات به وجود آمد.
تَورات /تؤرات/ (به عبری: תּוֹרָה)؛ نامی است عبری که به پراهمیت‌ترین نوشتار یهود داده شده و به باور آنان به‌ وسیله‌ی یهوه (خداوند) به موسی (ع) وحی شد ‌است. تورات اولین بخش از کتاب "تنخ" بوده و مشتمل بر پنج کتاب می‌باشد. به همین خاطر،‌ گاه "اسفار پنج‌گانه" و "کتب پنج‌گانه موسی" نیز خوانده می‌شود.
این پنج کتاب، به این نام‌ها معروفند:
برشیت בראשית (پیدایش)
شموت שמות (خروج)
وییقرا ויקרא (لاویان)
بمدیبار במדבר (اعداد)
دواریم דברים (تثنیه)
یهودیان و هم‌چنین مسیحیان و سامری‌ها طی دوران‌، بسیار به تورات حرمت گذاشته‌اند. "کتاب مقدس" مسیحیان، کتاب یهود را با اختلافاتی چند با نام "عهد عتیق" در خود دارد.
وقتی حضرت عیسی (ع) کتاب خود را در کودکی آورد، از ابتدا سعی کردند او را از بین ببرند و کتابش را محو کنند. امام وقتی موفق نشدند و تمام قدرتمندان روم و یونان سر تسلیم فرو آوردند، بعد از سیصد سال یکی از قیصر‌های روم، رسول شد و کتاب را نوشت! که به پولس رسول معروف است؛ متی و لوقا و مرقس و یوحنا همه کتاب نوشتند اما باهم تفاوت دارد در حالی که همه انجیل هستند، انجیل از همه نزد ایرانیان و مسلمانان قابل قبول‌تر است اما انجیل شیطانی نیز وجود دارد:
کتاب انجیل شیطانی (The Satanic Bible) توسط آنتوان لاوی در ۱۹۶۹ نوشته شد.
این کتاب شامل چهار کتاب (فصل) است که به نام‌های چهار شیطان (چهار ارباب دوزخ) نامیده شده است:
1- کتاب شیطان (Satan)
2- کتاب لوسیفر (Lucifer)
3- کتاب بلیال (Belial)
4- کتاب لویتن (Leviathan)
این نشان می‌دهد قبل از آیات شیطانی سلمان رشدی به انجیل نیز توهین شده بوده ولی چون کسی از آن دفاع نکرده، مسکوت مانده است.
البته کتاب‌های آسمانی دیگری نیز وجود دارد؛ از جمله صحف حضرت ابراهیم و زبور و مزامیر حضرت داوود. برخی از اخباریون از شیعه هم معتقدند که حضرت فاطمه (س) هم کتابی دارد به نام مصحف و نیز تعدادی معتقدند که قرآنی که امام زمان (عج) می‌آورد، قرآن کامل است، اما اکنون بحث این است که چه چیزی همه این‌ها را اثبات می‌کند؟ تمام کتب آسمانی فقط در صورتی که در قرآن ذکری از آن‌ها شده باشد، معتبر است زیرا قبل از قران، کتابت به صورت واقعی وجود نداشته و تورات و بیش‌تر، الواح بوده یعنی کتیبه‌هایی که ده فرمان بیش‌تر در آن نبوده است. با نوشتن قرآن دیگر مذاهب هم به فکر افتادند تا کتبی را در مقابل قرآن بنویسند. حتی وقتی کتب غیر دینی را هم ملاحظه کنند متوجه می‌شوند که تا قبل از کتابت قرآن فقط جملات کوتاه بوده که قابل حفظ کردن و نقل سینه به سینه می‌باشد و طبیعی است در این نوع انتقال تغییرات بسیار زیادی با شکل اولیه به وجود خواهد آمد. لذا مثلاً وجود مزامیر یا صحف و یا زبور همه با تأکید قرآن اثبات می‌شود و تورات و انجیل هم حتی بعد از قرون وسطی تدوین شده است. از این رو، اگر قرآن از حالت معجزه خارج شود و یا به صورت آیاتی که شیطان القا کرده مورد تشکیک قرار گیرد، همه کتب آسمانی دچار شک و تردید می‌شوند و حتی معجزات و وجود انبیا زیر سؤال می‌رود. از این روست که خداوند قرآن می‌فرماید: "نحن نزلنا الذکر و نحن له لحافظون" با ازبین رفتن قرآن همه کتب آسمانی از بین می‌روند و با ماندن قرآن همه کتب آسمانی می‌مانند. این جبهه‌ی اصلی جنگ است که گاهی در صورت جنگ سخت یعنی آتش زدن قرآن و سوزاندن آن ظاهر می‌شود و گاهی نیز به دنبال بی‌اعتبار کردن آن هستند. لذا حافظان قرآن نقش بسیار مهمی در پدافند غیر عامل در این موضوع دارند؛ البته حافظان قرآن برخی آنان هستند که قرآن را در سینه‌ها حفظ می‌کنند و روخوانی و روان‌خوانی و تجوید و اعراب صحیح آن را به خاطر می‌سپارند ولی وظیفه‌ی اصلی بر دوش ائمه‌ی اطهار بوده و در زمان غیبت بر عهده‌ی عالمان دین بالاخص مجتهدان جامع‌الشرایط یا به اصطلاح امام خمینی (ره)، ولی فقیه است. مثلاً در جنگ صفین که قرآن‌ها بر سر نیزه شد، اگر وجود علی‌ابن‌ابیطالب نبود و چشم فتنه را کور نمی‌کرد، آن‌هایی که قرآن بر سرنیزه کرده بودند اعتقادی به قرآن نداشتند، لذا در صورت پیروزی، اولین قربانی آن‌ها‌‌ همان قرآن به شمار می‌آمد که یک مشت کاغذ و مرکب بود.

جنگ نرم برای پایگاه جهانی

چه کسی در جهان باید رییس باشد؟ اغلب مواقع ریاست اگر با جنگ سخت همراه باشد با جنگ نرم از بین می‌رود و اگر با جنگ نرم به وجود آید با جنگ سخت از بین می‌رود. همان موقع که آمریکا با حمله‌ی وحشیانه‌ی اتمی به دو شهر مهم ژاپن، خود را رییس جهان معرفی کرد،
بسیاری دم فرو بستند و به این ریاست وحشیانه تن دادند، اما اقبال لاهوری در 70 سال پیش در اندیشه‌ی تجدید حیات اسلامی بدون این‌که چشم‌داشتی داشته باشد ایران را ابرقدرت معرفی کرد. به گفته‌ی سیده‌ زهرا میرکاظمی در هفتمین مجمع بین‌المللی استادان زبان و ادبیات فارسی، اقبال لاهوری هم‌چون فردوسی، مشترکات زیادی در آرمان‌های جهانی داشته‌ است. وی در ادامه‌ی سخنانش اعلام کرد که شعر اقبال لاهوری مبنی بر انتقال سازمان ملل از ژنو به تهران، نشانه‌ی دارا بودن یک دیدگاه در مورد پایگاه جهانی زبان و ادبیات فارسی است.
سال‌ها با قلدری آمریکا مبارزه شد ولی همگی در مقابل بمب اتم آمریکا و زرادخانه‌های کلاهک هسته‌ای آن سر فرود آوردند. از همه قوی‌تر در مقابل آمریکا، شوروی سابق بود که از درون فرو پاشید و بعد آن، چین تبدیل به آمریکایی جدید شد. این نشان داد که راه مبارزه با آمریکا راه مسلحانه‌ای نیست زیرا با این‌که قوی‌ترین زرادخانه‌ها را شوروی داشت، کلاشینکف روسی در مقابل ژ3 آمریکایی چندان موفقیتی نداشت. ارتش زمینی روسیه چنان قوی بود که آلمان نازی نتوانست آن را شکست دهد و با کمک سرمای شدید و شرایط جوی در مقابل آلمان‌ها ایستادگی کردند. سرما و یخبندان سیبری و یا حتی مسکو و سن ‌پطرزبورگ هر نوع مقاومتی را در مقابل آنان در هم می‌شکست. قوی‌ترین مبارزان یا جاسوسان آمریکایی وقتی متوجه می‌شدند که قرار است به روسیه و سیبری بروند، دچار وحشت می‌شدند. دیوار آهنین شوروی از آهن هم محکم‌تر بود. چین، آن سرزمین افسانه‌ای با شگرد‌های مبارزاتی تن به تن، در نیویورک وحشت می‌آفرید و هیچ آمریکایی توانایی مقابله با  چینی‌ها را نداشت. اسلحه‌های سرد و مخفی چینی‌ها مرگ سرد و مرموز را برای هر دشمن چینی به دنبال داشت. آمریکایی‌ها از ترس چینی‌ها به ژاپن روی آوردند و با یادگیری مبارزات تن به تن ژاپنی‌ها تا حدودی بر ترس خود غلبه کردند ولی چین هم‌چنان یکه‌تاز وحشت‌آفرینی در دل آمریکا بود که با روی کار آمدن کمونیست‌ها تمام آن‌ها در گروه‌های دهقانی، سازماندهی و شناسایی شدند. چینی‌ها با شعار مائو که می‌گفت "چینی به خانه‌ی خود برگرد" به چین بازگشتند و نظام سرمایه‌داری را بعد از مرگ او با اجازه‌ی خانواده‌اش برای چین به ارمغان آوردند. اکنون چینی‌ها اگر چه شکل مبارزه با آمریکا را دارند ولی تا آن‌جا پیش می‌روند که آمریکا اجازه دهد، زیرا مجوز ورود آن‌ها به شورای امنیت را آمریکا صادر کرده و می‌تواند آن را لغو کند. هیچ کس نمی‌داند در پشت پرده چه اتفاقی می‌افتد که چین دشمن آمریکا برای مذاکرات مهم با آمریکا بر سر یک میز می‌نشیند یا روسیه که همیشه شعار مقابله با آمریکا را می‌دهد، چطور با اشاره‌ی آمریکا همکاری هسته‌ای خود با ایران را تا سی سال طول می‌دهد! اما واضح است که تمام این‌ها فقط در یک معادله، جواب درست دارد. دشمنی شرق و غرب، جنوب و شمال، کمونیسم و ایدئالیسم همه در مقابل ایران رنگ می‌بازد و یکی می‌شود. دشمنان می‌دانند که با یک شیر خفته که در حال بیدار شدن است روبه‌رو هستند.‌‌ همان‌طور که شیر احتیاجی ندارد دندان‌های تیز خود را مانند گرگ نشان دهد تا از او حساب ببرند، ایران نیز نیازی ندارد چون آمریکا به سلاح هسته‌ای مجهز شود تا آمریکا از او حساب ببرد. آن‌ها همین که حدس می‌زنند شاید ایران در بیست و چند سال آینده بتواند به تکنولوژی هسته‌ای دست پیدا کند، ترسیده‌اند! چه برسد به روزی که ایران واقعاً دارای بمب اتم شود. جنگ نرم ایران از زمان نهضت امام خمینی (ره) علیه جایگاه جهانی آمریکا شروع شد. امام خمینی (ره) مخالف گروه‌‌های مسلح آن زمان هم‌چون سازمان مجاهدین خلق یا چریک‌های فدایی بود. زیرا آنان معتقد بودند که تنها راه رهایی، جنگ مسلحانه است ولی امام خمینی (ره) به جنگ نرم می‌اندیشید. حتی یک بار هم که عده‌ای از همین سران فتنه نزد امام خمینی (ره) رفتند و او را از چنگ و دندان و حمله‌ی آمریکا ترساندند اما وی با کمال آرامش گفت که آن‌ها هزاران بمب و هواپیما و کشتی داشته باشند بالاخره باید که سربازانشان پایشان را به خاک ایران بگذارند! آن وقت ما پای آن‌ها را قلم خواهیم کرد، حتی همین سرکرده‌ی منافقان به همراه چند نفر در نجف خدمت آقا رسیدند و نهج‌البلاغه را طوری تفسیر کردند تا نتیجه‌ی جنگ مسلحانه را بگیرند ولی موفق نشدند نظر موافق امام (ره) را جلب کنند زیرا امام (ره) می‌دانست که دشمن را از راه‌های رفته شده نمی‌توان شکست داد بلکه باید از راهی که نمی‌شناسد او را شکست داد. این بود که انقلاب اسلامی با نام خدا شروع شد. مردم در راهپیمایی‌ها به ارتشی‌ها گل می‌دادند و لوله‌ی تفنگ آنان به جای گلوله از گل پر می‌شد! در این سی سال رییس‌جمهور آمریکا همیشه با حمایت ایرانیان رأی می‌آورد و بلافاصله پس از جذب شدن به لابی قدرت عزل می‌شد! از روزی که امام خمینی (ره) گفت که کار‌تر باید برود، او رفت و تا امروز هم نتوانسته به عرصه‌ی سیاسی باز گردد، باراک حسین اوباما هم اینک از نام امام حسین (ع) استفاده کرد تا پیروز شود و می‌داند که اگر بیش از این از لابی قدرت اطاعت کند، باید فاتحه‌ی دور دوم خود را از هم اکنون خوانده شده بداند.

اصرار بر ضدیت بامصوبات شورای نگهبان

اصرار بر ضدیت بامصوبات شورای نگهبان

شورای نگهبان از ابتدای انقلاب اسلامی مورد هجمه گروه های ضد انقلاب بوده است  و شهادت عبدالرحیم ربانی شیرازی و ربانی املشی در پاره ای از ابهام باقی مانده است اکنون دشمنان که از بیرون نتوانستند این شورا را بشکنند معلوم می شود با حمایت برخی سران فتنه و حامیان آن ها در دوران فتنه انگیزی در صددند تا مجمع تشخیص مسلحت نظام را از جایگاه قانونی خود خارج و به جایگاه ضد قانونی برسانند تا جائیکه همه مصوباتی که شورای نگهبان آن ها مخالف قاونون اساسی و شرع مقدس شناخته بلا استثنا تایید و به اجرا بگذارند البته امید است که دست اندر کاران سریع تر به فکر چاره باشند واز سخنان رئیس جمهور حمایت نمایند و الا نوشدارو بعد از مرگ سهراب چنان خواهد بود که بی اثر می گردد!